جدول جو
جدول جو

معنی دیالیز

دیالیز
عمل جدا کردن کلوئیدهای داخل یک محلول از سایر مواد با کمک عشای نیمه تراوا، در پزشکی جدا کردن مواد سمی و زائد از خون با کمک دستگاهی ویژه، برای بیمارانی که نارسایی کلیوی دارند یا مسموم شده اند
فرهنگ فارسی عمید

واژه‌های مرتبط با دیالیز

دیالیز

دیالیز
در شیمی طریقه ای برای جدا ساختن یک کولرئیداز جسمی که بحالت محلول واقعی است بوسیله استعمال غشائی که فقط نسبت به یکی از دو جسم قابل نفوذ است و جسم دیگر از آن عبور نمیکند دیالیز گویند
فرهنگ لغت هوشیار

دیالیز

دیالیز
در شیمی طریقه ای برای جدا ساختن یک کولوئید ازجسمی که بحالت محلول واقعی است بوسیلۀ استعمال غشائی (طبیعی یا مصنوعی) که فقط نسبت به یکی از دو جسم قابل نفوذ است و جسم دیگر از آن عبور نمیکند، ذرات مادۀ محلول از غشاء میگذرند ولی ذرات کولوئید بعلت درشتی بوسیلۀ غشاء متوقف میشوند مثلا بدین وسیله میتوان محلول نمک یا قند را از محلول نشاسته (کولوئید) جدا کرد، اسباب اجرای دیالیز را دیالیزگر خوانند، (از دائره المعارف فارسی)
لغت نامه دهخدا

دهالیز

دهالیز
دهلیز ها، دالیز ها، دالیج ها، دالان ها، جمعِ واژۀ دهلیز
دهالیز
فرهنگ فارسی عمید

دهالیز

دهالیز
جَمعِ واژۀ دهلیز. (منتهی الارب) (دهار) (ناظم الاطباء). مکانی که میان دروازۀ خانه باشد. (از آنندراج).
- ابناء دهالیز، بچه که پدرش ندانند. (یادداشت مؤلف). کودکانی که از راه برداشته شده باشند. (از آنندراج) (ناظم الاطباء). و رجوع به دهلیز شود
لغت نامه دهخدا

دیالی

دیالی
دهی از دهستان کوهدشت بخش طراهان شهرستان خرم آباد است و 180 تن سکنه دارد، (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 6)
لغت نامه دهخدا

دلاویز

دلاویز
مطلوب مرغوب دلخواه، خوشبو معطر 0 مطلوب و مرغوب و دلخواه
دلاویز
فرهنگ لغت هوشیار