معنی داغلمه داغلمه((لَ مِ)) خشکی لب یا پوست، سفتی روی زخم، روغن بسته شده، داغمه تصویر داغلمه فرهنگ فارسی معین
داغمه داغمه خشکی و ترنجیدگی پوست لب از بیماری و تب، تاول هایی که در دهان یا بر روی لب پیدا می شود فرهنگ فارسی عمید
اغلمه اغلمه جَمعِ واژۀ غلام، یعنی کودک و مرد میانه سال. (آنندراج). جَمعِ واژۀ غلام، کودک و مرد میانه سال از لغات اضداد است. (منتهی الارب). غِلمَه. غِلمان. (منتهی الارب) لغت نامه دهخدا
داغمه داغمه خشکی و آماس پوست خاصه در لبها از اثر حرارت خارجی یا درونی. خشکی و ترنجیدگی پوست لب بر اثر بیماری حاد یا تشنگی لغت نامه دهخدا
داغله داغله چوبی به ارتفاع یک و نیم تا دو متر که برای کرت بندی و داربست.، دبه در آوردن در معامله فرهنگ گویش مازندرانی
دیشلمه دیشلمه ترکی گاز نگیر چای تلخ چایی که شکر یا قند در آن حل نکرده باشند بلکه حب قند را در دهن گذارند و چای را بشیرینی آن خورند قند پهلو فرهنگ لغت هوشیار