جدول جو
جدول جو

معنی دژخم - جستجوی لغت در جدول جو

دژخم
بر نهاد بد خوی، زندان بان نگاهبان محبس، جلاد میر غضب
تصویری از دژخم
تصویر دژخم
فرهنگ لغت هوشیار
دژخم
دژخیم، جلاد، میرغضب، بدخو، بدخلق، زشت خو، بدنهاد
تصویری از دژخم
تصویر دژخم
فرهنگ فارسی عمید

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از دژخیم
تصویر دژخیم
بد ذات، جلاد
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از دژخو
تصویر دژخو
بد اخلاق
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از دژخیم
تصویر دژخیم
بد خوی و بد طبیعت، بد طبع، خشمگین
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از داخم
تصویر داخم
روزی و رزق
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از دژخیم
تصویر دژخیم
جلاد، میرغضب، برای مثال به دژخیم فرمود تا تیغ تیز / برآرد کند تنش را ریز ریز (فردوسی - ۲/۶۱) پس به دژخیم، خونیان دادم / سوی زندان خود فرستادم (نظامی۴ - ۷۲۸)، بدخو، بدخلق، زشت خو، بدنهاد
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از دژخیم
تصویر دژخیم
بدنهاد، زشتخو، جلاد، زندان بان
فرهنگ فارسی معین
تصویری از داخم
تصویر داخم
رزق، روزی، خورش
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از دژم
تصویر دژم
پژمان و اندوهگین از غم و پژمرده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از دخم
تصویر دخم
دخمه، مقبره، سردابه که مرده را در آن جای دهند
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از دژم
تصویر دژم
افسرده، رنجور، دلتنگ، اندوهگین، خشمگین، آشفته، کنایه از ویژگی چشمی که خمار است، چشم مست، برای مثال دو نرگس دژمّ و دو ابرو به خم / ستون دو ابرو چو سیمین قلم (فردوسی - ۱/۱۹۲)
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از دخم
تصویر دخم
((دَ))
دخمه
فرهنگ فارسی معین
تصویری از دژم
تصویر دژم
((دُ ژَ))
افسرده، دلتنگ، خشمگین، آشفته
فرهنگ فارسی معین
تصویری از دخم
تصویر دخم
سرداب، گور، برای مثال چنین گفت با من ستاره شمار / که رستم کند دخم سام سوار (اسدی - ۴۰۶ حاشیه)
فرهنگ فارسی عمید