- دَهَاء
- چالاکی، حیله گری
معنی دَهَاء - جستجوی لغت در جدول جو
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
زیرکی وجودت فکر، عقل، هوشیاری، هوشمندی، جودت رای، بزیرکی تصرف کردن، زیرکی هوشمندی، جودت رای
آسمان
تبلیغ کردن، او تماس گرفت، دعوت دادن، استدعاء کردن، دعا کردن، صدا زدن
طاعون، اپیدمی
وفاداری
بی مغزی، حماقت، بی دقّتی، خرفت بودن
قضاوت
فراخی، شکوه، زرق و برق، درخشندگی
پری، یک برگه
پاداش، پنالتی
خشن بودن، کهنگی
تیزبینی، هوش، هوشمندی، زیرکی، زرنگی، هوشیاری
کم نور بودن، نامرئی بودن
مرغی، جوجه ها
چرخش، سرگیجه
دوام، ساعات کار
چرب کردن، چربی، رنگ کردن، روغن زدن
دعا، یک دعا
شرم، حیا
اجرا، عملکرد
سخاوت