جدول جو
جدول جو

معنی دَهَاء - جستجوی لغت در جدول جو

دَهَاء
چالاکی، حیله گری
دیکشنری عربی به فارسی

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از دهماء
تصویر دهماء
بمعنی سیاه
فرهنگ لغت هوشیار
زیرکی وجودت فکر، عقل، هوشیاری، هوشمندی، جودت رای، بزیرکی تصرف کردن، زیرکی هوشمندی، جودت رای
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از دهیاء
تصویر دهیاء
سخت بسیار شدید: داهیه دهیاء
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از دهاء
تصویر دهاء
((دَ))
زیرکی، هوشمندی
فرهنگ فارسی معین
تصویری از دهناء
تصویر دهناء
((دَ))
بیابان، فلات
فرهنگ فارسی معین
تصویری از دهیاء
تصویر دهیاء
((دَ هْ))
سخت، شدید، بلای سخت
فرهنگ فارسی معین
تبلیغ کردن، او تماس گرفت، دعوت دادن، استدعاء کردن، دعا کردن، صدا زدن
دیکشنری عربی به فارسی
طاعون، اپیدمی
دیکشنری عربی به فارسی
وفاداری
دیکشنری عربی به فارسی
بی مغزی، حماقت، بی دقّتی، خرفت بودن
دیکشنری عربی به فارسی
فراخی، شکوه، زرق و برق، درخشندگی
دیکشنری عربی به فارسی
پری، یک برگه
دیکشنری عربی به فارسی
پاداش، پنالتی
دیکشنری عربی به فارسی
خشن بودن، کهنگی
دیکشنری عربی به فارسی
تیزبینی، هوش، هوشمندی، زیرکی، زرنگی، هوشیاری
دیکشنری عربی به فارسی
کم نور بودن، نامرئی بودن
دیکشنری عربی به فارسی
مرغی، جوجه ها
دیکشنری عربی به فارسی
چرخش، سرگیجه
دیکشنری عربی به فارسی
دوام، ساعات کار
دیکشنری عربی به فارسی
چرب کردن، چربی، رنگ کردن، روغن زدن
دیکشنری عربی به فارسی
دعا، یک دعا
دیکشنری عربی به فارسی
شرم، حیا
دیکشنری عربی به فارسی
اجرا، عملکرد
دیکشنری عربی به فارسی