دویدن، با شتاب رفتن، تند رفتن، رفتن با شتاب و سرعت، پو گرفتن، تکیدن، تاختن، چرویدن به هر سو رفتن و جستجو کردن، برای مثال به گرد او نرسد پای جهد من هیهات / ولیک تا رمقی در تن است می پویم (سعدی۲ - ۵۲۶)
دَویدَن، با شتاب رفتن، تند رفتن، رفتن با شتاب و سرعت، پو گِرِفتَن، تَکیدَن، تاختَن، چَرْویدَن به هر سو رفتن و جستجو کردن، برای مِثال به گرد او نرسد پای جهد من هیهات / ولیک تا رمقی در تن است می پویم (سعدی۲ - ۵۲۶)
سبز شدن و برآمدن گیاه از زمین، رستن، نمو کردن، رشد کردن بعضی از اجزای بدن مثلاً روییدن مو، کنایه از بیرون آمدن چیزی از چیز دیگر مثلاً از گردنش سری دیگر رویید، کنایه از به وجود آمدن، ایجاد شدن، رویاندن، پروردن
سبز شدن و برآمدن گیاه از زمین، رستن، نمو کردن، رشد کردن بعضی از اجزای بدن مثلاً روییدن مو، کنایه از بیرون آمدن چیزی از چیز دیگر مثلاً از گردنش سری دیگر رویید، کنایه از به وجود آمدن، ایجاد شدن، رویاندن، پروردن