جدول جو
جدول جو

معنی دولخ - جستجوی لغت در جدول جو

دولخ
گرد و غبار، توفان توام با گرد و خاک
تصویری از دولخ
تصویر دولخ
فرهنگ فارسی عمید

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از دوزخ
تصویر دوزخ
جهنم
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از دلوخ
تصویر دلوخ
خرمابن پر بار
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از دولت
تصویر دولت
کابینه
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از دولی
تصویر دولی
کشوری
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از دوله
تصویر دوله
پشته، تپه، گردباد، ناله و فریاد، و زوزه سگ و شغال هم گویند
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از دولو
تصویر دولو
تا شده و دولا شده، آستر شده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از دولک
تصویر دولک
چوب بزرگ در بازی) الک و دولک (مقابل الک
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از دولع
تصویر دولع
زمین نرم، شسن شکمپا ناخن پریان
فرهنگ لغت هوشیار
بدر امکد خانه جانوران در سوراخ های پای درختان، خانه زیر زمینی زیرزمین
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از دولت
تصویر دولت
ثروت و مال، موروثی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از دولاخ
تصویر دولاخ
غبار و گرد و خاک
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از دولا
تصویر دولا
منحنی، دوتاء، خم، خمیده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از دوالخ
تصویر دوالخ
جمع دلوخ، شتران فربه
فرهنگ لغت هوشیار
جهنم، به عقیده ادیان جهنم جای اهل کبایر که بی توبه مرده اند میباشد
فرهنگ لغت هوشیار
نوعی پارچه پشمین خشن که از آن خرجین و جوال سازند و نیز قلندران و تهیدستان از آن جامه کنند
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از دوله
تصویر دوله
دول، دولچه، دلو کوچک
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از کولخ
تصویر کولخ
آتشدان، منقل، گلخن، گولخ
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از دولو
تصویر دولو
هر یک از ورق های بازی که دو خال داشته باشد
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از گولخ
تصویر گولخ
آتش خانۀ حمام، گلخن، گلخان، گولخن، تون، توشکان
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از دوله
تصویر دوله
پشته، تپه، زمین سربالا یا سراشیب، گودال
گرد و غبار، گردباد
ناله، فریاد، زوزۀ سگ و شغال
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از دوزخ
تصویر دوزخ
جای بسیار بد و سوزان، جای گناهکاران در قیامت، جهنم، سقر
فرهنگ فارسی عمید
گلخن: چو گولخ است قوافی قصیده چون گلشن مراست دست که گلشن برآرم از گولخ. (سوزنی)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از جولخ
تصویر جولخ
((جو یا جُ لَ))
نوعی پارچه پشمین خشن که از آن خ و رجین و جوال درست کنند، جامه پشمین که درویشان و قلندران پوشند
فرهنگ فارسی معین
تصویری از دوزخ
تصویر دوزخ
((زَ))
جهنم
فرهنگ فارسی معین
تصویری از دولک
تصویر دولک
((دُ لَ))
چوب بزرگ در بازی «الک دولک»، مقابل الک
فرهنگ فارسی معین
تصویری از دولت
تصویر دولت
((دُ لَ))
گردش خوشبختی و ثروت و دارایی از شخصی به شخص دیگری، نیکبختی، خوش اقبالی
فرهنگ فارسی معین
تصویری از دولت
تصویر دولت
حکومت، سلطنت، هیئت وزیران، سعادت، طالع، جاه، مکنت، مدد، کمک
فرهنگ فارسی معین
تصویری از کولخ
تصویر کولخ
((لَ))
آتشدان، منقل
فرهنگ فارسی معین
تصویری از دولا
تصویر دولا
دوتا، تاشده، خمیده
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از دولت
تصویر دولت
دارایی، ثروت، مال، در علوم سیاسی زمان سلطنت و حکومت بر یک کشور، در علوم سیاسی هیئت وزیران، نخست وزیر و وزیران او، آنچه به گردش زمان و نوبت از یکی به دیگری برسد، گردش نیکی به سود کسی
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از دولت
تصویر دولت
Government
دیکشنری فارسی به انگلیسی
правительство
دیکشنری فارسی به روسی