جدول جو
جدول جو

معنی دوشیده - جستجوی لغت در جدول جو

دوشیده
گاو یا گوسفند که شیرش را دوشیده باشند، شیر بیرون کشیده از پستان گاو یا گوسفند
تصویری از دوشیده
تصویر دوشیده
فرهنگ فارسی عمید
دوشیده
(شی دَ / دِ)
شیر داده شده. (ناظم الاطباء). که بدوشندش. محلوب. (یادداشت مؤلف) : خلیطه، دوشیده شدن ناقه بر شیر گوسپند. انشخاب، دوشیده شدن شیر. استعتام، درشبانگاه دوشیده شدن ناقه. عتم، دوشیده شدن شتر وقت عشاء. اعتام، دوشیده شدن شتر ماده. (منتهی الارب) ، شیرده، زن پستان بزرگ، توأمان، جعلی. (ناظم الاطباء) ، افشرده. (یادداشت مؤلف) : معصره، جایی که دوشیدۀ انگور نهند. (لغت نامۀ مقامات حریری)
لغت نامه دهخدا
دوشیده
شیر بیرون کشیده (پستان زن گاو و گوسفند و غیره)
تصویری از دوشیده
تصویر دوشیده
فرهنگ لغت هوشیار

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از دوسیده
تصویر دوسیده
چسبیده، چیزی که به چیز دیگر چسبیده باشد، برای مثال چو الماس دوسیده شد بر کباب / به جنبش درآمد ز هر سو عقاب (نظامی۶ - ۱۱۱۸)
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از دوشینه
تصویر دوشینه
دوشین، شب گذشته، دیشب
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از دوشنده
تصویر دوشنده
کسی که شیر می دوشد
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از خوشیده
تصویر خوشیده
خشک شده، خشکیده، برای مثال شکوفه گاه شکفته ست و گاه خوشیده / درخت وقت برهنه ست و وقت پوشیده (سعدی - ۹۸)
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از دوشیدن
تصویر دوشیدن
بیرون آوردن شیر از پستان گاو یا گوسفند و مانند آن ها با دست، شیر از پستان بیرون کشیدن، دوختن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از پوشیده
تصویر پوشیده
نهفته، پنهان، برای مثال درد دل پوشیده بهتر تا جگر پرخون شود / به که با دشمن نمایی حال زار خویش را (سعدی۲ - ۳۱۲)، درپرده، دربر شده
پوشیده داشتن: پنهان داشتن، پنهان کردن، نهفتن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از دوشیزه
تصویر دوشیزه
بانوی جوان شوهرنکرده، دختر
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از جوشیده
تصویر جوشیده
به جوش آمده، جوش داده شده
فرهنگ فارسی عمید
(شَ)
نادوشیده. دوشیده ناشده. مقابل دوشیده. رجوع به دوشیده شود
لغت نامه دهخدا
تصویری از نوشیده
تصویر نوشیده
آشامیده شده
فرهنگ لغت هوشیار
جامه ببر کرده ملبس شده، مستورمحجوب، پنهاننهفته، مخفیانه بطور خفا، پوشانیدننهان کرده، مشکل مبهم، خلعت، دام صیاد، دخترزنپردگی مستوره، مسقفظسمانه دار. -11 آهسته یواش. یا پوشیده بودن، -1 جامه در برداشتن، مستور بود مقابل برهنه بودن، آشکارا نبودن مخفی بودن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از خوشیده
تصویر خوشیده
خشک شده خشکیده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از جوشیده
تصویر جوشیده
بجوش آمده غلیان یافته، حرارت یافته، فوران کرده، سر برآورده (کشت)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از دوسیده
تصویر دوسیده
چسبیده، ملصق برای مکیدن، وابسته (بدیگری)، لغزیده، معقد لخته شده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از دوشیدن
تصویر دوشیدن
فشردن دو پستان و شیر بیرون کردن، استمراء
فرهنگ لغت هوشیار
بکر (اعم از مرد و زن)، دختر بکر جمع دوشیزگان یا دوشیزگان جنت حوران بهشتی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از دوشینه
تصویر دوشینه
منسوب به دوش (شب گذشته) دیشبی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پوشیده
تصویر پوشیده
((دِ))
جامه به بر کرده، مستور، محجوب، پنهان، نهفته
فرهنگ فارسی معین
تصویری از خوشیده
تصویر خوشیده
((دِ))
خشک شده، خشکیده
فرهنگ فارسی معین
تصویری از دوشیزه
تصویر دوشیزه
((زِ))
دختر، دختر شوهر نکرده
فرهنگ فارسی معین
تصویری از دوشیدن
تصویر دوشیدن
((دَ))
بیرون آوردن شیر از پستان
فرهنگ فارسی معین
تصویری از دوشیزه
تصویر دوشیزه
آنسه، خانم، باکره
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از پوشیده
تصویر پوشیده
Matted
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از دوشیزه
تصویر دوشیزه
Maiden
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از پوشیده
تصویر پوشیده
запутанный
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از دوشیزه
تصویر دوشیزه
девичий
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از پوشیده
تصویر پوشیده
verfilzt
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از دوشیزه
تصویر دوشیزه
jungfräulich
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از پوشیده
تصویر پوشیده
заплутаний
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویری از دوشیزه
تصویر دوشیزه
дівочий
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویری از پوشیده
تصویر پوشیده
splątany
دیکشنری فارسی به لهستانی
تصویری از دوشیزه
تصویر دوشیزه
dziewiczy
دیکشنری فارسی به لهستانی