- دوشیدن
- فشردن دو پستان و شیر بیرون کردن، استمراء
معنی دوشیدن - جستجوی لغت در جدول جو
- دوشیدن
- بیرون آوردن شیر از پستان گاو یا گوسفند و مانند آن ها با دست، شیر از پستان بیرون کشیدن، دوختن
- دوشیدن ((دَ))
- بیرون آوردن شیر از پستان
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
لایق و سزاوار دوشیدن
ملاحظه کردن
روشنائی دادن، درخشیدن
اکتسا
سعی کردن
تصور کردن
شیر بیرون کشیده (پستان زن گاو و گوسفند و غیره)
چسبیدن
بمعنی دوختن
حاصل شدن جوش به واسطه حرارت و یا تخمیر و انقلاب
مکیدن
خشک شدن
در بر کردن، بتن کردن
خوردن آب یا مایع دیگر، آشامیدن
گاو یا گوسفند که شیرش را دوشیده باشند، شیر بیرون کشیده از پستان گاو یا گوسفند
چسبیدن، چسبیدن چیزی به چیز دیگر، خود را به کسی وابستن، چسبیدن برای مکیدن
دوختن، دو تکه پارچه را با نخ و سوزن به هم وصل کردن، بخیه زدن، با تیر یا نیزه دو چیز را به هم چسباندن
به جوش آمدن آب و هر مایع دیگر بر اثر حرارت، غلیان، بیرون آمدن آب از زمین و چشمه با حالتی که انگار در حال جوشیدن است، کنایه از خشمگین شدن، کنایه از شورش و هنگامه بر پا کردن، سر و صدا کردن، کنایه از مضطرب شدن، به جوش آمدن، شوریده دل شدن، جوشاندن
جهد و تلاش کردن
گوش دادن شنیدن، مراقب بودن مواظب بودن گوش داشتن: بگوشید چون من بجنبم ز جای شما بر فرازید سنج و درای. عاشقان را نبود صبر و دل و دانش و هوش مده ای شیخ مرا پند و بزن بانگ و خروش. که نگیرم من شوریده نصیحت در گوش من اگر نیکم و گربد تو برو خود را گوش هر کسی آن درود عاقبت کار که کشت. (جمال لنبانی معاصر حافظ در تخمیس غزل خواجه روزگار نو ج 3 شماره 1 ص 44- 4 3 مینوی) مصراع آخر از حافظ است. در دیوان حافظ چاپ قزوینی و غالب نسخ مصراع اول حافظ چنین است: من اگر نیکم و گربد (اگر بد) تو برو خود را باش
بی خرد و بی هوش شدن
شنیدن و گوش دادن، ظاهراً دگرگون شده نیوشیدن باشد
خشک شدن، خشکیدن، برای مثال بخوشید سرچشمه های قدیم / نماند آب جز آب چشم یتیم (سعدی۱ - ۵۸)
گوش دادن، گوش کردن
در بر کردن، جامه بر تن کردن، نهفتن و پنهان کردن، چیزی را در پرده نگه داشتن