- دوشش
- تحلب دوشش داشتن (تاج المصادر)، (نرد) آوردن دو تاس که هر یک شش خال داشته باشد جفت شش
معنی دوشش - جستجوی لغت در جدول جو
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
آدهسیون
حجاب، جلد
تلاش، سعی، اهتمام، اجتهاد
پوششی که برای در معرض دید قرار نگرفتن بخشی از صحنه یا دیده شدن بخش خاصی از صحنه در دوربینهای غیر دیجیتالی تعبیه می شود، مانند نمای نقطه نظر بازیگری که با دوربین به جایی نگاه می کند. این تمهیدات اکنون دردوربینهای دیجیتالی تعبیه شده است
پارسی تازی گشته دوشک تشک توشک تشک
خانه میانگین سراچه
فرانسوی والا زن میرو زن دوک زوجه دوک
شیره (مطلقا)، شیره انگور
جوش داشتن جوشیدن بجوش آمدن
حجاب، عمل پوشیدن
عنوان اشرافی زنانه در اروپا، همسر دوک
به جوش آمدن، کنایه از هیجان، گرمی، کنایه از رابطۀ محبت آمیز داشتن
پوشاندن چیزی، هر چیز که روی چیز دیگر را بپوشاند، پوشاک، لباس، چادر
عمل کوشیدن، سعی و جهد کردن، اجتهاد
نهالی، بستر، زیرانداز آکنده از پشم یا پنبه که روی زمین یا تختخواب می اندازند و بالای آن می خوابند، برخوابه
تلاش، جد و جهد
دوشنده، دوشیدنی، برای مثال ز گاوان صدوسی هزار از شمار / ز میشان دوشا هزاران هزار (اسدی - ۳۶۵) ، گاو یا گوسفند که شیر بدهد و شیر او را بدوشند
ظرف شیر دوشیدن، ظرفی که در آن شیر بدوشند، گاودوش، گاودوشه، کاویش
Disguise, Encasement, Encompassment, Envelopment
маскировка , покрытие , охват , обертка
Verkleidung, Abdeckung, Umhüllung
маскування , покриття , охоплення , обгортання
przebranie, pokrycie, otoczenie, opakowanie
伪装 , 覆盖 , 包围 , 包装
disfarce, revestimento, envolvimento
travestimento, rivestimento, avvolgimento
disfraz, recubrimiento, envolvimiento