جدول جو
جدول جو

معنی دوشا

دوشا
دوشنده، دوشیدنی، برای مثال ز گاوان صدوسی هزار از شمار / ز میشان دوشا هزاران هزار (اسدی - ۳۶۵)، گاو یا گوسفند که شیر بدهد و شیر او را بدوشند
تصویری از دوشا
تصویر دوشا
فرهنگ فارسی عمید

واژه‌های مرتبط با دوشا

دوشا

دوشا
دوشنده، به قرینۀ کوشا و دانا و گویا تقاضا (اقتضا) می کند که به معنی دوشنده باشد، (از آنندراج)،
قابل دوشیدن، دوشیدنی، دوشانی، که توان دوشیدنش، دوشایی، که توان دوشید او را: گاودوشا، که می دوشند، شیرده، بسیارشیر، (یادداشت مؤلف)، هر حیوانی که آن را می دوشند از قبیل گاو و گوسپند، (از برهان) (ناظم الاطباء) (از انجمن آرا) (از آنندراج) : حلوب، حلوبه، شتردوشا، (السامی فی الاسامی) (دهار)، حلبانه، شتردوشا، (تفلیسی)، لقوح، شتردوشا، (مهذب الاسماء) :
همان گاودوشا به فرمانبری
همان تازی اسب رمنده فری،
فردوسی،
ز گاوان صدوسی هزار از شمار
ز میشان دوشا هزاران هزار،
اسدی،
گاودوشای عمر بدخواهش
برۀ خوان شیر گردون باد،
ابوالفرج رونی،
گاو دوشای عمر او ندهد
زین پس از خشکسال حادثه شیر،
انوری،
، کسی که هرچه داشته باشد بتدریج از او بگیرند، (ناظم الاطباء) (از برهان)
لغت نامه دهخدا