جدول جو
جدول جو

معنی دوسیدگی - جستجوی لغت در جدول جو

دوسیدگی(سی دَ / دِ)
چسبیدگی و پیوستگی و اتصال. (ناظم الاطباء). چفسیدگی. (یادداشت مؤلف). رجوع به دوسیدن شود
لغت نامه دهخدا
دوسیدگی
پیوستگی و اتصال
تصویری از دوسیدگی
تصویر دوسیدگی
فرهنگ لغت هوشیار

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از دوشیزگی
تصویر دوشیزگی
دوشیزه بودن، دخترگی
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از ژولیدگی
تصویر ژولیدگی
آشفتگی، پریشانی
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از پوسیدگی
تصویر پوسیدگی
حالت هر چیز پوسیده
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از دوزندگی
تصویر دوزندگی
خیّاطی، عمل دوختن لباس یا چیز دیگر، دوخت و دوز، خیاطت، درزی گری
پیشۀ دوزنده
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از شوریدگی
تصویر شوریدگی
پریشانی، آشفتگی، عشق و جنون
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از پوشیدگی
تصویر پوشیدگی
حالت هر چیز پوشیده، مستوری
فرهنگ فارسی عمید
(دَ / دِ)
چگونگی و حالت پوسیده. صفت چیز پوسیده. رمام. رثاثه. رثوثه. (منتهی الارب). بلاء. تآکل. چرّیدگی. (در تداول مردم قزوین). تباهی، فساد. گندگی. عفونت. تعفن. پوسیدگی دندان، کرم خوردگی آن. رمام اسنان، پوسیدگی دندانها. رمام عظام، پوسیدگی استخوانها. ادمان، دمن، دمان، پوسیدگی و سیاهی که بخرمابن رسد. (منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا
(دَ / دِ)
پوسیدگی. (ناظم الاطباء). رجوع به همین کلمه شود
لغت نامه دهخدا
(دَ)
ملصق شدنی. چسبیدنی. قابل چسبیدن. (یادداشت مؤلف). رجوع به دوسیدن شود
لغت نامه دهخدا
(سَ دَ / دِ)
چفسندگی. چسفندگی. لزجت. (یادداشت مؤلف). رجوع به دوسانیدن و دوسیدن شود
لغت نامه دهخدا
(دَ دَ / دِ)
تاخت و تکاپو. (ناظم الاطباء). عفاهم، دویدگی سخت. سعران. عداء، عدوان، سخت دویدگی. لبطه، دویدگی لنگ. کأکاء، دویدگی دزد. کبه، دویدگی اسب بسرعت. (منتهی الارب). و رجوع به دویدن شود
لغت نامه دهخدا
تصویری از نرسیدگی
تصویر نرسیدگی
نارسی، کالی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از شوریدگی
تصویر شوریدگی
پریشانی آشفتگی، عشق تا سر حد جنون، دیوانگی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پوسندگی
تصویر پوسندگی
چگونگی و حالت پوسنده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پوسیدنی
تصویر پوسیدنی
در خور پوسیدن آنکه بپوسد
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پوشیدگی
تصویر پوشیدگی
کیفیت و حالت پوشیده، مستوری مستور بودن خفا، ابهام التباس شبهه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از دویدگی
تصویر دویدگی
تاخت و تکاپو، دویدگی اسب بسرعت
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از دوزندگی
تصویر دوزندگی
خیاطی، سوزنکاری
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پوسیدگی
تصویر پوسیدگی
گندیدگی، فساد، کرم خوردگی، پوسیدگی دندان، چگونگی وحالت پوسیده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از دوشیزگی
تصویر دوشیزگی
دختری، باکره بودن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از دوشیدنی
تصویر دوشیدنی
لایق و سزاوار دوشیدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پوشیدگی
تصویر پوشیدگی
((دِ))
حالت هر چیز پوشیده، ابهام
فرهنگ فارسی معین
تصویری از شوریدگی
تصویر شوریدگی
((دَ یا دِ))
آشفتگی، دیوانگی
فرهنگ فارسی معین
تصویری از دوشیزگی
تصویر دوشیزگی
بکارت
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از پوسیدگی
تصویر پوسیدگی
فساد
فرهنگ واژه فارسی سره
تباهی، تلاشی، فساد، تخلخل، کرم خوردگی، له شدگی
فرهنگ واژه مترادف متضاد
تصویری از پوشیدگی
تصویر پوشیدگی
Bushiness
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از ژولیدگی
تصویر ژولیدگی
Shagginess
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از پوشیدگی
تصویر پوشیدگی
кустистость
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از ژولیدگی
تصویر ژولیدگی
лохматость
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از پوشیدگی
تصویر پوشیدگی
Buschigkeit
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از ژولیدگی
تصویر ژولیدگی
Zottigkeit
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از پوشیدگی
تصویر پوشیدگی
кущистість
دیکشنری فارسی به اوکراینی