جدول جو
جدول جو

واژه‌های مرتبط با شوریدگی

شوریدگی

شوریدگی
حالت و چگونگی شوریده. اضطراب و پریشانی و آشفتگی. (ناظم الاطباء). بی آرامی. اختلاط. تشویش. تشوش. (یادداشت مؤلف).
- شوریدگی دریا، تلاطم. تواطس. انقلاب بحر. تموج آن. (یادداشت مؤلف).
- شوریدگی عقل و خرد،اختلاط عقل. (یادداشت مؤلف). جنون و دیوانگی. (از ناظم الاطباء) (از فرهنگ فارسی معین).
- شوریدگی کار و سخن، نابسامانی و پریشانی و تعقید و درهم پیچیدگی آن: هنبثه، شوریدگی کار و سخن. بوکاء، شوریدگی کار و سخن. (منتهی الارب) (از یادداشت مؤلف) : کار آن طرف چون زلف دلبران پریشان شوریدگی تمام داشت. (وصاف از کاترمر).
، عشق و محبت. (از ناظم الاطباء). عشق تا سرحد جنون. (فرهنگ فارسی معین) : هُیام، شیفتگی و شوریدگی از عشق که به دیوانگی ماند. (منتهی الارب) ، هرج و مرج. (یادداشت مؤلف) ، بانگ و فریاد و اضطراب و غوغا. ناله و زاری:
شوریدگیی دلیر میکرد
خود را به تپانچه سیر میکرد.
نظامی.
به شوریدگی تنبک زخم ریز
دماغ فلک سفته از زخم تیز.
نظامی
لغت نامه دهخدا

شاریدگی

شاریدگی
حاصل مصدر از شاریدن، حالت و چگونگی شاریده. رجوع به شاریدن و شاریده شود
لغت نامه دهخدا

گوریدگی

گوریدگی
صفت گوریده. درهم وبرهمی. پریشانی. (یادداشت مؤلف). رجوع به گوریده و گوریدن شود
لغت نامه دهخدا