معنی پوسیدگی - فرهنگ فارسی عمید
واژههای مرتبط با پوسیدگی
پوسیدگی
- پوسیدگی
- گندیدگی، فساد، کرم خوردگی، پوسیدگی دندان، چگونگی وحالت پوسیده
فرهنگ لغت هوشیار
پوسیدگی
- پوسیدگی
- چگونگی و حالت پوسیده. صفت چیز پوسیده. رمام. رثاثه. رثوثه. (منتهی الارب). بلاء. تآکل. چرّیدگی. (در تداول مردم قزوین). تباهی، فساد. گندگی. عفونت. تعفن. پوسیدگی دندان، کرم خوردگی آن. رمام اسنان، پوسیدگی دندانها. رمام عظام، پوسیدگی استخوانها. ادمان، دمن، دمان، پوسیدگی و سیاهی که بخرمابن رسد. (منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا
پوشیدگی
- پوشیدگی
- کیفیت و حالت پوشیده، مستوری مستور بودن خفا، ابهام التباس شبهه
فرهنگ لغت هوشیار