- دوزینه
- دوزنه، سوزن، نیش حشرات گزنده
معنی دوزینه - جستجوی لغت در جدول جو
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
مراد میمون است
منسوب به دوش (شب گذشته) دیشبی
خوراک روزانه: رزق روزیانه روزرینه، توشه، نسیب قسمت حظ
دوشین، شب گذشته، دیشب
حلوایی که با مغز گردو یا بادام درست کنند
نوعی میمون کوچک دم دار با ران های بی مو و سرخ رنگ که در آسیا و افریقا زیست می کند، انتر، بوزنه، بوزنینه، پوزینه، پهنانه، مهنانه، کبی، کپی، گپی، قرد
بوزینه، نوعی میمون کوچک دم دار با ران های بی مو و سرخ رنگ که در آسیا و افریقا زیست می کند، انتر، بوزنه، بوزنینه، پهنانه، مهنانه، کبی، کپی، گپی، قرد
جوزینه، حلوایی که با مغز گردو یا بادام درست کنند
روزی، رزق و خوراک هرروزه، غذای روزانه، توشه، نصیب، قسمت
نوعی شیرینی که با مغز بادام و پسته، گلاب و شکر درست می کنند، باقلوا
حلوایی که از مغز گردو سازند حلوای گوز چهار مغز: شربتی نیست بی گلو گیری هیچ گوزینه نیست بی سیری. (راحه الصدور)
حلوایی است که از شکر (یا عسل) ومغز بادام نرم کوبیده ومخلوط به گلاب می سازند. این خمیر را در میان ورقه های بسیار نازکی از نان مانند لواش (و حتی از آن نیز نازکتر) می پیچند وبقطعه های کوچک می برند و در ظرفی بصف در کنار هم مرتب می کنند وشربتی از شهد و شیره تازه آمیخته به گلاب می جوشانند و برآن می ریزند. آخر الامر مقداری مغز پسته خر کرده و کوبیده بر روی آن می پراکنند
کوک کردن زبانزد خنیا
سوزن، نیش حشرات گزنده
دارای دو زن، مردی که دو زن داشته باشد
آمفیبین
قدمت، با قدمت، پرقدمت
آنسه، خانم، باکره
دروغی دروغ
دستبند دست برنجن، دسته کارد شمشیر طنبود عود و غیره، مکتوبی که بدست خود نویسد دستخط، فرمان پادشاه توقیع حکم، امضا، آنچه که در پایان کتاب الحاق کنند مانند نام خود تاریخ اتمام و غیره
قدیم، کهن، دیرین، کهنه