- دودانگ
- یک سوم، سه یک
معنی دودانگ - جستجوی لغت در جدول جو
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
فامیل، سلسله، سلسه، نسل، سلسله
تفرقه
بطور دزدی دزدکی
مروارید بزرگ و گرانبها که به تنهایی درون صدف را پر کرده باشد، کنایه از فرزند عزیز
هر یک از بر آمدگی ها و برجستگی های دندان مانند اره و شانه و کلید، برجستگی هر چیز شبیه دندان
یکی از اشکال هفتگانه نوت و آن پنجمین شکل است که مثل همه اشکال نوتها نصف امتداد پیشتر از خود میباشد و اگر نوت گرد را واحد زمان قرار دهیم دولاچنگ یک شانزدهم آن میشود. در میزانهای ساده این شکل در یک چهارم قدم اجرا میگردد
عدد دو، دو عدد، دوبدو، دو تا دو تا، دوتایی
سلاله، نسل، طایفه
دود کش (حمام مطبخ بخاری) تنوره (گلخن مطبخ)، پارچه سفالی که برای گرفتن دوده جهت ساختن مرکب بالای چراغ تعبیه کنند
جعبه ای که در آن دوکهای نخ ریسی را جا دهند (در چرخ جراب بافی)
بید جو دانک
تمامگی و همگی چیزی، در اصطلاح کشاورزان و مالکان تمامی و همگی آبادی را گویند
نام شکلی از شکل های نت موسیقی
جای گذاشتن دوک در ماشین نخ ریسی، جعبه ای که در آن دوک های نخ ریسی را بگذارند
دودکش، تنوره، برای مثال حجره ای با چهار دودآهنگ بر دل و دیده چون نباشد تنگ (نظامی۴ - ۷۳۵) ، تنورۀ بالای گلخن یا مطبخ
دودآهنگ، دودکش، تنوره، تنورۀ بالای گلخن یا مطبخ
دوتایی، هر چیزی که مرکب از دو جزء یا دو عنصر باشد، نماز دو رکعتی، دو رکعت نماز، نماز صبح
هر چیز شبیه دندان، مثل دندانۀ اره، کنگرۀ سر دیوار
نوعی شیرینی که با شیر، شکر، تخم مرغ و آرد درست کنند
خاندان، خانواده، خانمان، تبار، قبیله، دوده، دودخانه
جای نگهداری گاو گاودانی
گاو دانه حب البقر خلر
از انواع شیرینی های انگلیسی است که از آرد و روغن و تخم مرغ و کشمش تهیه می شود
((دُ))
فرهنگ فارسی معین
استفاده ورزشکار از داروی نیروزا و تقویتی پیش از شرکت در مسابقه، زورافزای (واژه فرهنگستان)
درختی شبیه درخت بیدمشک که چوب محکم و سخت و شاخه های صاف و راست دارد و از شاخه هایش دستۀ بیل و کلنگ درست می کنند، نوعی بافت کاموا، نوعی کافور مرغوب
دودمان، خانواده
مانند دزدان، نهانی، دور از چشم کسی، یواش و بی سر و صدا، دزدکی
مروارید بزرگ و گران بها که به تنهایی درون صدف را پر کرده باشد، مروارید یکتا، درّ یتیم، برای مثال سعدی به لب دریا در دانه کجا یابی / در کام نهنگان رو گر می طلبی کامی (سعدی۲ - ۵۸۸) ، کنایه از عزیز، سوگلی