جدول جو
جدول جو

معنی پودینگ

پودینگ
از انواع شیرینی های انگلیسی است که از آرد و روغن و تخم مرغ و کشمش تهیه می شود
فرهنگ فارسی معین

واژه‌های مرتبط با پودینگ

پودینگ

پودینگ
نوعی شیرینی که با شیر، شکر، تخم مرغ و آرد درست کنند
پودینگ
فرهنگ فارسی عمید

پودینه

پودینه
گیاهی از تیره نعناعیان که پایا میباشد. ساقه اش تقریبا استوانه یی (ولی همان شکل کلی چهار گوش بودن تیره خود را حفظ کرده) و منشعب است و برگهایش بیضوی ولی گردتر از برگ نعناع است. دندانه هاش برگهایش ظریف و گلهایش گلی رنگ و بطور فراهم در نقاط مختلف ساقه بافواصل نسبتا زیاد مجتمع میباشد. این گیاه در اکثر نواحی آسیا و اروپا و آفریقا و دیگر نقاط دنیا در اماکن مرطوب خصوصا کنار جویبار ها میروید (در ایران نیز در بیشتر نواحی کنار جویبارها و رود خانه ها بفراوانی میروید)، پودنه دارای اسانس معطر با بوی قوی و مطبوع میباشد و از اسانس پودنه در تداوی و صابون سازی استفاده میکنند (اسانس آن دارای مانتولاستات دو مانتیل سیموننن دیپانتن و پولدژون میباشد)، برای این گیاه اثر خلط آور باد شکن و قاعده آور و مقول و سهل کننده هضم ذکر کرده اندپونه پودنه لب جوی پودنه جویباری نعناع وحش پودپوناغاغه حبقحبق الما غاغ پودینه حبق التمساح فوتنجفودنج نمامنعنع المافودنج النهریکوهینه غلیجن جلنجوجه جلنجویه صعتر الفرس عتر فارسی قلیه راقوته پودنگ پودنه دشتی پودنه صحرایی ظفیره ظفیرا فودنج جبلی فوتنج بری. یا پودنه بری. پودنه. یا پودنه دشتی. پودنه. پودنه صحرایی. پودنه. یا عرق پودنه. مایعی که پس از جوشاندن در آب و تقطیر بخارات حاصله بدست می آید. بخارات حاصله از جوشاندن پودنه در آب حاوی مقادیر زیاد اسانس های مختلف این گیاه و مقدار زیادی بخار آب است که پس از تقطیر بصورت محلولی از اسانسهای پودنه در آب درمیظید. این مایع را در تداوی بکار میبرند یا برای تهیه اسانس خالص پودنه مورد استفاده قرار میدهندعرق پونه. یا پودنه لب جوی. پودنه
فرهنگ لغت هوشیار

پودینه

پودینه
پونه، گیاهی خوش بو با ساقۀ بسیار کوتاه و برگ هایی شبیه برگ نعناع اما کوچک تر که بیشتر در کنار جوی ها می روید و خام خورده می شود
پودینه
فرهنگ فارسی عمید

پودینه

پودینه
پونه. پودنه. فوتنج. حبق. نعناع. نعنع. غاغ. (منتهی الارب). پودنۀ بستانی. فودنج، پودینۀ نهری. پودینه جویباری، حبق الماء. حبق التمساح، پونۀ متداول امروز. رجوع به پودنۀ لب جوی شود، پودینۀ کوهی، سعتر. آویشن. صعتر. پودینۀ برّی. رجوع به آویشن شود. صاحب بحر الجواهر آرد: من البقول المعروفه نهری ٌ و بستانی ٌ و بری ٌ و جبلی ٌ. حارٌ یابس ٌ فی الثالثه. یجذب من عمق البدن و یقطع ویجفف و ینفع من الجذام و الفواق و الخفقان و الیرقان و الغثیان و الاستسقاء و هو قوی فی اخراج الاخلاط الغلیظه اللزجه من الصدر و یقطع الباه و یمنع الاحتلام
لغت نامه دهخدا