جدول جو
جدول جو

معنی دوخه - جستجوی لغت در جدول جو

دوخه
(دَ خَ)
دوخه. رنج و بیماری. (ناظم الاطباء). گردیدن سر به عربی. (لغت محلی شوشتر نسخۀ خطی کتاب خانه مؤلف). دوار و هدام. (المنجد) : و اذا شرب اسبوعاً منع البخارعن الرأس والدوخه والصداع الحار والدوار. (تذکرۀ داود ضریر انطاکی)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از دوحه
تصویر دوحه
درخت تناور، درخت بزرگ پرشاخ و بال و پرسایه، سایبان بزرگ
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از دوغه
تصویر دوغه
مایعی که پس از گرفتن مسکه از خامه در ظرف باقی می ماند
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از دوله
تصویر دوله
پشته، تپه، زمین سربالا یا سراشیب، گودال
گرد و غبار، گردباد
ناله، فریاد، زوزۀ سگ و شغال
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از یوخه
تصویر یوخه
کاک، نوعی نان شیرینی خشک و نازک و لایه لایه، یخه
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از دوره
تصویر دوره
گردش، گردش گرد چیزی، یک دور گردیدن، یک بار گردیدن
عهد و زمان
در موسیقی اکتاو، گام
سبوی بزرگ که دو دسته دارد
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از جوخه
تصویر جوخه
کوچک ترین واحد نظامی، شامل چهار نفر، دسته، گروه
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از دوخته
تصویر دوخته
آنچه با نخ و سوزن به هم پیوسته و سرهم شده باشد
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از دوته
تصویر دوته
دوتا، دولا، خمیده، کج، منحنی، دوتو، دوتوی
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از یوخه
تصویر یوخه
خوشی و لذتی که هنگام جماع و در لحظۀ رسیدن به منتهای شهوت و تمتع به دست می دهد، ربوخه، برای مثال گرچه بدم مرد زیر میره در آن حال / همچو زن غر شدم ز یوخۀ رعنا (سوزنی - لغتنامه - یوخه)
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از دوله
تصویر دوله
دول، دولچه، دلو کوچک
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از جوخه
تصویر جوخه
دسته ای از مردم و بمعنی چاه کم عمق
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از یوخه
تصویر یوخه
نان نازک ترکی کاک گونه ای نان
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از خوخه
تصویر خوخه
روزنه، پس پشت، شفتالو، دریچه
فرهنگ لغت هوشیار
جامه پشمی خشن که چوپانان و برزیکران پوشند، جامه پشمی ضخیم که راهبان نصاری پوشند
فرهنگ لغت هوشیار
از تیره پروانه واران جزو دسته شبدرها که گل آن سفید یا ارغوانی و یا صورتی است شکل گل کروی و دارای خارهای غلاب مانندیست که بر پشم گوسفندان بهنگام چرا میچسبد. دوزه دووجه دو ستو
فرهنگ لغت هوشیار
از تیره پروانه واران جزو دسته شبدرها که گل آن سفید یا ارغوانی و یا صورتی است شکل گل کروی و دارای خارهای غلاب مانندیست که بر پشم گوسفندان بهنگام چرا میچسبد. دوزه دووجه دو ستو
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از دواه
تصویر دواه
آمه خوالستان هم آوای تابستان
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از دویه
تصویر دویه
زن بیمار تباه شکم
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از دوله
تصویر دوله
پشته، تپه، گردباد، ناله و فریاد، و زوزه سگ و شغال هم گویند
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از دوکه
تصویر دوکه
بدی، دشمکنی، خرما بن هندی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از دوخت
تصویر دوخت
دوختن، برش لباس و بعد دوختن آن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از دوحه
تصویر دوحه
درخت بزرگ پر شاخ و بال و پر سایه
فرهنگ لغت هوشیار
از تیره پروانه واران جزو دسته شبدرها که گل آن سفید یا ارغوانی و یا صورتی است شکل گل کروی و دارای خارهای غلاب مانندیست که بر پشم گوسفندان بهنگام چرا میچسبد. دوزه دووجه دو ستو
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از دوره
تصویر دوره
یک دور گردیدن
فرهنگ لغت هوشیار
جسم نرم و سیاهرنگ و چرب که از دود نفت میگیرند، از سوزاندن بعضی مواد صمغی و سقزی هم بدست میاید، و بمعنی دودمان
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از دوخله
تصویر دوخله
کوار کواره سبد یا زنبیل از برگ که میوه در آن کنند
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از دوخته
تصویر دوخته
مکتوب، خیاطی شده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از دوقه
تصویر دوقه
از لاتینی دوشس والاگاه میرو مونث دوق
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از دوغه
تصویر دوغه
صافی که بدان روغن را صاف کنند
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از جوخه
تصویر جوخه
((جُ خِ))
فوج، گروه، کوچکترین واحد نظامی که تعداد افراد آن بیش از هشت نفر است
فرهنگ فارسی معین
تصویری از دوره
تصویر دوره
((دُ رِ))
مدت زمان معین
فرهنگ فارسی معین
تصویری از دوده
تصویر دوده
دودمان، ماده ای سیاه و نرم که از دود مواد نفتی، حاصل شود
فرهنگ فارسی معین
تصویری از دوده
تصویر دوده
آل
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از دوره
تصویر دوره
چرخه
فرهنگ واژه فارسی سره