جدول جو
جدول جو

معنی دوخ - جستجوی لغت در جدول جو

دوخ
گیاهی مانند نی با شاخه های باریک و برگ های دراز و نازک که از شاخه های آن حصیر و پرده های حصیری می بافتند، دخ، روخ، حلفاء، برای مثال روی مرا هجر کرد زردتر از زر / گردن من عشق کرد نرم تر از دوخ (شاکر - شاعران بی دیوان - ۴۶)
فرهنگ فارسی عمید
دوخ
(تَ فَصْ صی)
رام گردیدن. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) ، چیره شدن بر شهرها و دست یافتن براهل آن. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (آنندراج). در شهرها گردیدن. (المصادر زوزنی) ، خوار شدن. (آنندراج) (دهار) (تاج المصادر بیهقی) (المصادر زوزنی) ، خوار کردن. (المصادر زوزنی)
لغت نامه دهخدا
دوخ
خواری، چیرگی
تصویری از دوخ
تصویر دوخ
فرهنگ لغت هوشیار

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

کسی که شغلش دوختن و فروختن انواع لباس های مردانه و زنانه و بچگانه است
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از دوخت و دوز
تصویر دوخت و دوز
خیّاطی، عمل دوختن لباس یا چیز دیگر، خیاطت، درزی گری، دوزندگی
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از دوخاتون
تصویر دوخاتون
ماه و خورشید
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از دوخواهر
تصویر دوخواهر
دو ستاره در صورت فلکی کلب اکبر و کلب اصغر، دو خواهران، شعریان، شعرا
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از دوخت
تصویر دوخت
شیوۀ دوختن
دوخت و دوز: عمل دوختن لباس یا چیز دیگر، خیاطی
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از دوخ چکاد
تصویر دوخ چکاد
کسی که موهای جلو سرش ریخته باشد و پیش سر او موی نداشته باشد، روخ چکاد، رود چکاد
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از دوختن
تصویر دوختن
دو تکه پارچه را با نخ و سوزن به هم وصل کردن، بخیه زدن
با تیر یا نیزه دو چیز را به هم چسباندن
دوشیدن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از دوخته
تصویر دوخته
آنچه با نخ و سوزن به هم پیوسته و سرهم شده باشد
فرهنگ فارسی عمید
(دَ خَ)
دوخه. رنج و بیماری. (ناظم الاطباء). گردیدن سر به عربی. (لغت محلی شوشتر نسخۀ خطی کتاب خانه مؤلف). دوار و هدام. (المنجد) : و اذا شرب اسبوعاً منع البخارعن الرأس والدوخه والصداع الحار والدوار. (تذکرۀ داود ضریر انطاکی)
لغت نامه دهخدا
(مَ کَ دَ)
دوختن، (ناظم الاطباء)، مصدر مرخم دوختن، فعل دوختن، عمل دوختن: برش لباسها را حسین خیاط خود به عهده دارد و دوخت را به شاگردان واگذار می کند، (از یادداشت مؤلف) :
نفرسودم از رقعه بر رقعه دوخت
تف دیگران چشم و مغزم بسوخت،
سعدی (بوستان)،
- دوخت رفتن، در اصطلاح خیاطان آن قسمت از کناره های پارچه که در هنگام دوختن در داخل درزها قرار می گیرد و از مقدار پارچه می کاهد،
، طرز و حال و شکل و روش دوختن، مد: این دوخت فلان است، (از یادداشت مؤلف)، دوخت این لباس عالی است،
- خوش دوخت، دارای دوزش عالی و شکیل، با خیاطت نیکو،
، اتصال، پیوند، ضمیمه کردن،
مخفف دوخته: این لباس دوخت حسین خیاط است، یعنی دوختۀ اوست، این لباس دوخت پاریس است، (یادداشت مؤلف)،
- ماشین دوخت، دستگاه کوچک دستی یا بزرگ برقی که با گیره های سیمی فلزی صفحات دفتر و کتاب و جزوه را بهم متصل سازد،
،
بخیه، (ناظم الاطباء)، دختر و دوشیزه و باکره، (منتهی الارب)، دخت، در اصطلاح قدما دختر، دوشیزه، (فرهنگ فارسی معین)،
- دوخت کردن، کراهت داشتن، نفرت داشتن، (ناظم الاطباء)،
- ، حقیر کردن،
، زور و قوت و توانایی، (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
تصویری از دوخته
تصویر دوخته
مکتوب، خیاطی شده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از دوخله
تصویر دوخله
کوار کواره سبد یا زنبیل از برگ که میوه در آن کنند
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از دوخت
تصویر دوخت
دوختن، برش لباس و بعد دوختن آن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از دوخت و دوز
تصویر دوخت و دوز
عمل دوختن، خیاطی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از دوخاتون
تصویر دوخاتون
دو سیاهی چشم، مردمک های چشم، آفتاب و ماه
فرهنگ فارسی معین
تصویری از دوخت و دوز
تصویر دوخت و دوز
دوختن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از دوخت
تصویر دوخت
دوختن
دوخت و دوز: دوختن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از دوختن
تصویر دوختن
((تَ))
دو تکه پارچه را به وسیله سوزن و نخ به هم پیوستن، با تیر یا نیزه درع و زره را به بدن دشمن پیوستن، توزیدن، توختن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از دوختن
تصویر دوختن
Sew, Stitch
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از دوختن
تصویر دوختن
coudre
دیکشنری فارسی به فرانسوی
تصویری از دوختن
تصویر دوختن
coser
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
تصویری از دوختن
تصویر دوختن
सिलाई करना , सिलाई करना
دیکشنری فارسی به هندی
تصویری از دوختن
تصویر دوختن
menjahit
دیکشنری فارسی به اندونزیایی
تصویری از دوختن
تصویر دوختن
naaien
دیکشنری فارسی به هلندی
تصویری از دوختن
تصویر دوختن
缝纫 , 缝
دیکشنری فارسی به چینی
تصویری از دوختن
تصویر دوختن
cucire
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
تصویری از دوختن
تصویر دوختن
costurar
دیکشنری فارسی به پرتغالی
تصویری از دوختن
تصویر دوختن
szyć
دیکشنری فارسی به لهستانی
تصویری از دوختن
تصویر دوختن
шити
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویری از دوختن
تصویر دوختن
nähen
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از دوختن
تصویر دوختن
шить
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از دوختن
تصویر دوختن
לתפור , לתפור
دیکشنری فارسی به عبری