جدول جو
جدول جو

معنی دوخاتون

دوخاتون
دو سیاهی چشم، مردمک های چشم، آفتاب و ماه
تصویری از دوخاتون
تصویر دوخاتون
فرهنگ فارسی معین

واژه‌های مرتبط با دوخاتون

دو خاتون

دو خاتون
دو بانو، مهر و ماه، گواژ دو مردمک چشم ها دو سیاهی چشم مردمکهای چشم، آفتاب ماه. یا دو خاتون بینش مردمکهای چشم، آفتاب ماه
فرهنگ لغت هوشیار

دقوزخاتون

دقوزخاتون
نام زن هلاکو، که زن پدر اباقاخان میشد، و او چون مسیحی بود از ابراز مساعدت و یاری نسبت به هم کیشان خود بهر طریق که میتوانست خودداری نمی نمود. رجوع به ’از سعدی تا جامی’ ص 21 و 58 شود
لغت نامه دهخدا

دولاتو

دولاتو
دهی است از دهستان منگور بخش حومه شهرستان مهاباد، واقع در 69هزارگزی جنوب باختری مهاباد، آب آن از رود خانه بارین آباد و چشمه می باشد، سکنۀ آن 211 تن و راه آن اتومبیل رو است، (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 4)
لغت نامه دهخدا

خاتون

خاتون
خانم، کدبانو، لقب زنان اشرافی، لقب همسر خاقان چین که انوشیروان دختر او را به همسری برگزید، به صورت پسوند همراه بعضی نامها می آید و نام جدید می سازد مانند نرگس خاتون
خاتون
فرهنگ نامهای ایرانی

خاتون

خاتون
بانو، بی بی، کدبانو، خانم، زن بزرگمنش، عنوان ترکی و مغولی زنان و دختران خان و خاقان، بانوی عالی نسب، برای مِثال باده دهنده بتی بدیع ز خوبان / بچۀ خاتون ترک و بچۀ خاقان (رودکی - ۵۰۶)
خاتون
فرهنگ فارسی عمید

دوختن

دوختن
دو تکه پارچه را با نخ و سوزن به هم وصل کردن، بخیه زدن
با تیر یا نیزه دو چیز را به هم چسباندن
دوشیدن
دوختن
فرهنگ فارسی عمید