- دوحه
- درخت بزرگ پر شاخ و بال و پر سایه
معنی دوحه - جستجوی لغت در جدول جو
- دوحه
- درخت تناور، درخت بزرگ پرشاخ و بال و پرسایه، سایبان بزرگ
- دوحه ((دَ حِ))
- درخت بزرگ و پرشاخه
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
چرخه
زن بیمار تباه شکم
پشته، تپه، گردباد، ناله و فریاد، و زوزه سگ و شغال هم گویند
بدی، دشمکنی، خرما بن هندی
از تیره پروانه واران جزو دسته شبدرها که گل آن سفید یا ارغوانی و یا صورتی است شکل گل کروی و دارای خارهای غلاب مانندیست که بر پشم گوسفندان بهنگام چرا میچسبد. دوزه دووجه دو ستو
آمه خوالستان هم آوای تابستان
یک دور گردیدن
جسم نرم و سیاهرنگ و چرب که از دود نفت میگیرند، از سوزاندن بعضی مواد صمغی و سقزی هم بدست میاید، و بمعنی دودمان
از لاتینی دوشس والاگاه میرو مونث دوق
صافی که بدان روغن را صاف کنند
از تیره پروانه واران جزو دسته شبدرها که گل آن سفید یا ارغوانی و یا صورتی است شکل گل کروی و دارای خارهای غلاب مانندیست که بر پشم گوسفندان بهنگام چرا میچسبد. دوزه دووجه دو ستو
از تیره پروانه واران جزو دسته شبدرها که گل آن سفید یا ارغوانی و یا صورتی است شکل گل کروی و دارای خارهای غلاب مانندیست که بر پشم گوسفندان بهنگام چرا میچسبد. دوزه دووجه دو ستو
غلیواج موشگیر
دول، دولچه، دلو کوچک
دوتا، دولا، خمیده، کج، منحنی، دوتو، دوتوی
آنچه در مراسم سوگواری و عزاداری خوانده می شود، گریه و زاری و شیون بر مرده، مویه
گردش، گردش گرد چیزی، یک دور گردیدن، یک بار گردیدن
عهد و زمان
در موسیقی اکتاو، گام
سبوی بزرگ که دو دسته دارد
عهد و زمان
در موسیقی اکتاو، گام
سبوی بزرگ که دو دسته دارد
پشته، تپه، زمین سربالا یا سراشیب، گودال
گرد و غبار، گردباد
ناله، فریاد، زوزۀ سگ و شغال
گرد و غبار، گردباد
ناله، فریاد، زوزۀ سگ و شغال
مایعی که پس از گرفتن مسکه از خامه در ظرف باقی می ماند
بیان، مصیبت، زاری بر مرده، ندبه
دودمان، ماده ای سیاه و نرم که از دود مواد نفتی، حاصل شود
گیاهی با خارهای درشت به اندازۀ نخود که به دامن لباس و پاچۀ شلوار می چسبد، برای مثال به دل ها اندر آویزد دو زلفش / چو دوژه کاندر آویزد به دامان (خفاف - شاعران بی دیوان - ۲۹۷)
جسمی نرم و چرب و سیاه رنگ که از دود نفت می گیرند. از سوزاندن بعضی مواد صمغی و سقزی هم به دست می آید. در صنعت برای ساختن رنگ های نقاشی و مرکب چاپ به کار می رود، دودمان، نسل
ظرف شیر دوشیدن، ظرفی که در آن شیر بدوشند، گاودوش، گاودوشه، کاویش
Period, Term, Era
Lament
lamento