جدول جو
جدول جو

معنی دوبندی - جستجوی لغت در جدول جو

دوبندی(دُ بَ)
در لهجۀ امروز آذربایجان کفش را گویند. نوعی کفش بنددار زنانه
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از دیوبند
تصویر دیوبند
آنکه دیو را ببندد و دربند کند، لقب تهمورث پادشاه سوم پیشدادی
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از دوزندگی
تصویر دوزندگی
خیّاطی، عمل دوختن لباس یا چیز دیگر، دوخت و دوز، خیاطت، درزی گری
پیشۀ دوزنده
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از ردهبندی
تصویر ردهبندی
طبقه بندی، دسته بندی
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از دوزنده
تصویر دوزنده
کسی که چیزی می دوزد، خیاط
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از عدوبند
تصویر عدوبند
دشمن بند، اسیرکنندۀ دشمنان
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از دوبینی
تصویر دوبینی
یکی را دوتا دیدن، لوچ بودن، لوچی، حالت چشم که یک چیز را دوتا ببیند
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از روبنده
تصویر روبنده
پارچه ای مستطیل شکل برای پوشاندن صورت، نقاب، روبند
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از دواندن
تصویر دواندن
به دویدن وا داشتن، انسان یا حیوانی را وادار به دویدن کردن، اسب را به تاخت و تاز درآوردن
فرهنگ فارسی عمید
(دُ بَ)
حاشیۀ دوتایی و حاشیۀ جفت. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
(لُ)
دختر اولجایتو و زن امیر چوپان که جلاوخان پسر پنجم امیر چوپان ازوست و همو خواهر ابوسعید بهادر خان می باشد که پس از مرگ اوابوسعید خواهر دیگرش ساتی بیک را در رجب 719 ه. ق. به ازدواج امیر چوپان در آورد. (از تاریخ مغول ص 333و 341). و رجوع به تاریخ عصر حافظ ج 1 ص 17 و 24 و 28و 31 و جامع التواریخ رشیدی ص 71 و 132 و 133 شود
لغت نامه دهخدا
(دَ بَ)
لقب آقا بن عابد بن رمضان بن زاهد شیروانی حائری دربندی (آخوند ملا آقای دربندی) است که از فقهای امامیۀ ایران در قرن سیزدهم هجری و از اهالی دربند بوده است. وی مدتی در کربلا سکونت گزید، سپس ساکن تهران شد و1285 هجری قمری در این شهر درگذشت و در کربلا دفن گردید. او راست: خزائن الاحکام در اصول و فقه امامیه در دو مجلد، درایه الحدیث و الرجال، قوامیس الصناعه در اخبار و تراجم، جوهرالصناعه در اسطرلاب، اکسیر العبادات. (از الاعلام زرکلی ج 1 ص 17 و الذریعه ج 1 ص 59 و اعیان الشیعه ج 4 ص 11 و معجم المطبوعات ص 789)
لغت نامه دهخدا
(دَ بَ)
دهی است از دهستان شهر کهنۀ بخش حومه شهرستان قوچان، واقع در 17هزارگزی جنوب باختری قوچان و 7هزارگزی جنوب راه شوسۀ قدیمی قوچان به شیروان، با 149 تن سکنه. آب آن از قنات و راه آن مالرو است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 9)
لغت نامه دهخدا
(دَ بَ)
دربستن. و به مجاز مشکل تراشی و راه دیگران سد کردن:
هنر آموز کز هنرمندی
درگشائی کنی نه دربندی.
نظامی
لغت نامه دهخدا
تصویری از دو بعدی
تصویر دو بعدی
دو دورایه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از عدوبند
تصویر عدوبند
تسخیر و منقاد کننده دشمن که دشمن را به بند آرد
فرهنگ لغت هوشیار
هندی چارزی ساختمانی روی بام که به هر سوی دروازه یا پنجره داشته باشد
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از دو بند
تصویر دو بند
دوتایی (حاشیه) حاشیه جفت
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از آروبندی
تصویر آروبندی
عمل آروبند پیوستن استخوان شکسته شکسته بندی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از دوسنده
تصویر دوسنده
چسبنده، چسبناک، چسبناک و لغزنده (زمین)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از دواندن
تصویر دواندن
بحرکت سریع و تند واداشتن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از دوبرجی
تصویر دوبرجی
دوبامه کبوتری که بر یک بام آرام نگیرد
فرهنگ لغت هوشیار
چار بندی گونه ای از سرواد، یکی از گوشه های چهار گاه، یکی از گوشه های سه گاه، یکی از گوشه های شور
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از دولبند
تصویر دولبند
دستار عمامه، کمربند شال کمر
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از دوندگی
تصویر دوندگی
تند رونده و تازنده و تاخت کننده، شتابنده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از دوزندگی
تصویر دوزندگی
خیاطی، سوزنکاری
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از دوسنده
تصویر دوسنده
((سَ دِ))
چسبناک، چسبنده، زمین لیز
فرهنگ فارسی معین
تصویری از دوبرجی
تصویر دوبرجی
((دُ بُ))
کبوتری که در کبوترخان مقیم نماند، کنایه از زن بلهوس، روسپی
فرهنگ فارسی معین
((دُ بِ))
شعری دارای دو بیت یا چهار مصراع که مصراع های اول و دوم و چهارم دارای یک قافیه هستند، یکی از گوشه های چهارگاه
فرهنگ فارسی معین
تصویری از دوبنده
تصویر دوبنده
((دُ بَ دِ))
لباس مخصوص کشتی به شکل شلوارکی متصل به بالاتنه ای رکابی
فرهنگ فارسی معین
((~. بَ))
مجموعه اهرم ها و قطعات قسمت جلو خودرو که تنظیم حرکت چرخ ها و چرخش آن ها را بر عهده دارد
فرهنگ فارسی معین
تصویری از بغبندی
تصویر بغبندی
((بُ غْ بَ))
رختخواب پیچیده در چادرشب
فرهنگ فارسی معین
تصویری از دواندن
تصویر دواندن
((دَ دَ))
دوانیدن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از دوزنده
تصویر دوزنده
خیاط
فرهنگ واژه فارسی سره