دوبامه. کبوتری که در یک برج قرار نگیرد. (از آنندراج). کبوتری که در کبوترخان مقیم نمی ماند. (ناظم الاطباء). دوبرجه: کشد سوی خود برج از این منزلم دوبرجی شده چون کبوتر دلم. یحیی کاشانی (از آنندراج). ، به اصطلاح لوطیان امردباره و زن باره، به مجاز شخص هرزه را گویند. (آنندراج) ، کنایه از زن زناکار و روسپی و بوالهوس. (ناظم الاطباء) : ز حسن خادم هندی و گرجی شده چشم تماشایی دوبرجی. سعید اشرف (از آنندراج). دل از غم آن بت دوبرجی سوراخ بود چونان گرجی. وحید (از آنندراج)
دهی است از بخش مرکزی شهرستان کرمانشاهان. 180 تن سکنه. آب آن از رود خانه مرک تأمین می شود. تابستان از سرونو تا کنار رودخانه اتومبیل می آید. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 5)
آنچه که پشت و روی آن از جهت طرح و رنگ اختلاف داشته باشد (مانند پارچه)، کسی که قولش خلاف عملش باشد منافق، گل رعنا (زیرا که یک روی آن سرخ است و روی دیگر زرد)