- دوایی
- دارویی
معنی دوایی - جستجوی لغت در جدول جو
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
آکوستیک
جریان
احتمال
منسوب به دو پا
دارویی، خوپچین (مومیا مومیائی) منسوب به دوا دارویی
کبود دندانی، سر شیر، پوسته پوست تنک
جمع دایره، دایره ها
جمع دائحه، درختان بلند
کارهای سخت، امور عظیم
هندی جشن چراغ فراخرگی از بیماری ها فراخ گشتن سیاهرگ های پای (واریس)
جمع داعی داعیه، دردسرها، خواهش ها، انگیزه ها جمع داعیه سببها اسباب انگیزه ها
روزگار، چرخ زننده مسکوک طلای رایج در قدیم که هر یک از آن معادل پنج شیانی بود (شیانی زری بود از طلای ده هفت بوزن یک درهم)
رونق داشتن، رواج بازار
روا شدن، روا بودن، رواج، رونق
مسکوک زر که در قدیم رایج بوده
داعیه، انگیزه، خواهش و اراده، ادعا، علت، سبب
شهادت گواه بودن: عمری است پادشا ها، کز می تهی است جامم اینک ز بنده دعوی و ز محتسب گواهی. (حافظ)
از هوی ریژی خوشگذران
((دَ))
فرهنگ فارسی معین
مسکوک طلای رایج در قدیم که هر یک از آن معادل پنج «شیانی» بود (شیانی زری بود از طلای ده هفت به وزن یک درهم)
((هَ))
فرهنگ فارسی معین
دارای هوا، باددار، آن چه که در هوا جای گیرد یا جریان یابد، لطیف، سبک، انتقال پذیر، لغو، بیهوده، بی قرار، بی ثبات، بیهوده گوی، عاشق، تیر آتشبازی، کبود، لاجوردی. 11
چیزهای نزدیک
گواه، آگاه، شاهد
داهیه، بسیار زیرک و هوشیار، دانا، مدبر، جمع دواهی، حادثۀ سخت، مصیبت
دایره ها، شکل مسطح گردی که همه های نقاط آن از مرکز به یک فاصله باشند، خطوط گرد که دور چیزی را احاطه کرده باشد، پرهون ها، چنبرها، حلقه ها، باتره ها، تبوراک ها، دف ها، محدوده ها، جمع واژۀ دایره
Acoustically, Phonemic, Phonetic, Tonal, Vocally
Binary, Dual
Aerial, Airline, Aerially
aéreo, de maneira aérea