ساختۀ خدا. چون: کار خداساز. کعبۀ خداساز. محراب خداساز. (از آنندراج) : منت گذار ورطۀ امداد کی شود کار گذشته را که خداساز میشود. میرزا جلال (از آنندراج). مژده درد دوستی یافت شفایی از ازل بیم زوال کی بود عشق خداساز را. حکیم شرف الدین شفایی (از آنندراج). گر کنم رو بسوی کعبۀ دیگر کفر است تا چو ابروی تو محراب خداسازی هست. دانش (از آنندراج). رسی بدوست توانی اگر بخود برسی ز طرف دل مگذر کعبۀ خداسازی است. دانش (از آنندراج)
ساختۀ خدا. چون: کار خداساز. کعبۀ خداساز. محراب خداساز. (از آنندراج) : منت گذار ورطۀ امداد کی شود کار گذشته را که خداساز میشود. میرزا جلال (از آنندراج). مژده درد دوستی یافت شفایی از ازل بیم زوال کی بود عشق خداساز را. حکیم شرف الدین شفایی (از آنندراج). گر کنم رو بسوی کعبۀ دیگر کفر است تا چو ابروی تو محراب خداسازی هست. دانش (از آنندراج). رسی بدوست توانی اگر بخود برسی ز طرف دل مگذر کعبۀ خداسازی است. دانش (از آنندراج)
کنایه از قاتل و کشندۀ بی تقریب و بی تقصیر، (آنندراج) (ناظم الاطباء) : کسی خود جان نبرد از شیوۀ آن چشم خونسازت دگر قصد که داری ای جهان کشته همه نازت، وحشی (از آنندراج)، ، اعضایی از جانور که خون در بدن جانور می سازد، رجوع به جانورشناسی عمومی ج 1 ص 177 و 188 شود
کنایه از قاتل و کشندۀ بی تقریب و بی تقصیر، (آنندراج) (ناظم الاطباء) : کسی خود جان نبرد از شیوۀ آن چشم خونسازت دگر قصد که داری ای جهان کشته همه نازت، وحشی (از آنندراج)، ، اعضایی از جانور که خون در بدن جانور می سازد، رجوع به جانورشناسی عمومی ج 1 ص 177 و 188 شود