معنی نواساز - فرهنگ فارسی عمید
واژههای مرتبط با نواساز
نواساز
- نواساز
- مغنی. ساززننده. (ناظم الاطباء). ساززن. (فرهنگ فارسی معین). نغمه پرداز. نوازنده:
نواسازی دهندت باربدنام
که بر یادش گوارد زهر در جام.
نظامی.
نواساز خنیاگران شگرف
به قانون اوزان برآورده حرف.
نظامی.
نواسازان چمن ِ املا و نغمه پردازان گلشن ِ انشاء. (حبیب السیر ص 122) ، تصنیف ساز. (فرهنگ فارسی معین). رجوع به نواسازی شود
لغت نامه دهخدا
نو ساز
- نو ساز
- آنکه چیزی را تجدید و تعمیر کند، نو ساخته تازه ساز جدید البنا: (خانه نو ساز)
فرهنگ لغت هوشیار
نواسازی
- نواسازی
- تصنیف سازی: هر مرغ بدستانی در گلشن شاه آمد بلبل بنواسازی حافظ بغزل گویی. (حافظ. 354)
فرهنگ لغت هوشیار
دواساز
- دواساز
- دواسازنده. داروگر. داروساز. صیدلانی. صیدنانی. (یادداشت مؤلف). داروگر. کسی که داروها سازد و با هم ترکیب کند. (از ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
نواسازی
- نواسازی
- تغنی. نغمه پردازی، قول سازی. ترانه سازی. (یادداشت مؤلف) :
هر مرغ به دستانی در گلشن شاه آمد
بلبل به نواسازی حافظ به غزل گوئی.
حافظ
لغت نامه دهخدا