جدول جو
جدول جو

واژه‌های مرتبط با دواساز

دواساز

دواساز
دواسازنده. داروگر. داروساز. صیدلانی. صیدنانی. (یادداشت مؤلف). داروگر. کسی که داروها سازد و با هم ترکیب کند. (از ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا

دوا ساز

دوا ساز
کسی که دارو میسازد. آنکه دوا تهیه کند برای فروش دوا ساز
دوا ساز
فرهنگ لغت هوشیار

نواساز

نواساز
مغنی. ساززننده. (ناظم الاطباء). ساززن. (فرهنگ فارسی معین). نغمه پرداز. نوازنده:
نواسازی دهندت باربدنام
که بر یادش گوارد زهر در جام.
نظامی.
نواساز خنیاگران شگرف
به قانون اوزان برآورده حرف.
نظامی.
نواسازان چمن ِ املا و نغمه پردازان گلشن ِ انشاء. (حبیب السیر ص 122) ، تصنیف ساز. (فرهنگ فارسی معین). رجوع به نواسازی شود
لغت نامه دهخدا