- دهیده
- داده شده، بخشش از طرفین
معنی دهیده - جستجوی لغت در جدول جو
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
پاره کرده، شکافته چاک کرده
پف کرده، فوت کرده
زر وسیم کامل عیار مسکوک خالص
روان با شوکت و خشمت
خانه ای که در ده باشد
بگیر بگیر بزن بزن
نجات یافته خلاص شده
کسی که چیزی به دیگری بدهد
ده، قریه، ده کوچک، خانه ای که در ده باشد، روستا، دیه، آبادی، کل، رستاق
رهاشده، آزاد شده، نجات یافته
مؤنث واژۀ شهید، کشته شده در راه خدا
کوبیده و نرم شده، میوۀ خراب شده، کنایه از خسته و کوفته
له شده
وزیده، روییده
پاره شده، چاک خورده
مردمک چشم
امر از دادن، بدهید، بزنید و بکشید (فرمانی که در جنگهای قدیم داده میشد)
نگاه کرده شده، مشاهده شده، کنایه از مردمک چشم، کنایه از چشم
چشم، عین، جمع دیدگان، رؤیت شده، منظور، نگاه، نظر، مردمک چشم
دیده سپید کردن: کنایه از کور شدن از شدت چشم به راهی
دیده سپید کردن: کنایه از کور شدن از شدت چشم به راهی