جدول جو
جدول جو

واژه‌های مرتبط با رهیده

رهیده

رهیده
نجات یافته. خلاص شده. (فرهنگ فارسی معین). فائز. مستخلص. (یادداشت مؤلف). منجو. (منتهی الارب) : انهیار، رهیده شدن. انقیاص، رهیده شدن. انبشاق، رهیده شدن بندآب. (تاج المصادر بیهقی). هور، رهیده شدن. (دهار)
لغت نامه دهخدا

رهیده

رهیده
زن جوان نازک اندام تازه روی. (از اقرب الموارد) (از ناظم الاطباء) (منتهی الارب) ، نوعی از طعام که از گندم کوفته و شیر ترتیب دهند. (ازاقرب الموارد) (از منتهی الارب) (از ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا