جدول جو
جدول جو

معنی دناء - جستجوی لغت در جدول جو

دناء(دِ)
جمع واژۀ دنی ٔ. (منتهی الارب). رجوع به دنی ٔ و دنی شود
لغت نامه دهخدا
دناء(تَ)
گوژپشت گردیدن. (از اقرب الموارد) (منتهی الارب) (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
دناء(دَنْ نا)
مؤنث ادن ّ. به معنی زن گوژپشت و اسب کوتاه دستها. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (آنندراج). رجوع به ادن شود
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از دنان
تصویر دنان
در حال نشاط و شور و هیجان، راه رفتن و خرامان، برای مثال ابر پشت پیلان تبیره زنان / از آن رزمگه بازگشته دنان (فردوسی - ۴/۱۰۳)
فرهنگ فارسی عمید
(فِ پَ)
دنوّ. نزدیک آمدن. نزدیک گردیدن، نعت تفضیلی از دنی. زبون تر. (مؤید الفضلاء) (وطواط) (غیاث اللغات). پست تر. فرومایه تر. ارذل. خسیس تر. پست رتبه تر. مقابل خیر، کمتر. (منتهی الارب). کمترین. (مؤید الفضلاء). اقل ّ: بأدنی من صداقها، ای بأقل من مهر مثلها. (منتهی الارب) ، فروتر. (منتهی الارب). پائین تر. اسفل، مقابل اعلی: ادنی خیبر، ای اسفلها. صعید ادنی، مقابل صعید اعلی. (معجم البلدان) ، کوچکتر. اصغر، مقابل اکبر، فرومایه. (منتهی الارب). مرد فرومایه. (صراح) ، فرودین، اول، مقابل آخر: لقیته ادنی دنی (کحتّی) و ادنی دنی ّ (کغنی) ، ملاقات کردم با او اول هر چیز. (منتهی الارب). لقیته ادنی ظلم، اول شب. (مهذب الاسماء). مؤنث: دنیا. ج، ادانی.
- عذاب ادنی، عذاب این جهانی.
- علم ادنی، علم طبیعی. (کشاف اصطلاحات الفنون). طبیعیات.
- فلسفۀ ادنی یا اسفل، فلسفۀ طبیعیه، مقابل ماوراءالطبیعه.
لغت نامه دهخدا
(فُ نِ)
نزدیک گردیدن. (منتهی الارب). استدناء. نزدیک شدن.
لغت نامه دهخدا
(اَ نَءْ)
قوزپشت. گوژپشت. (صراح) : رجل ٌ ادناء، مرد گوژپشت. (منتهی الارب). اجناء. احدب. اهداء.
لغت نامه دهخدا
(اَ)
جمع واژۀ دنی ٔ
لغت نامه دهخدا
(خُ دَ)
جمع واژۀ خدن است. رجوع به خدن شود
لغت نامه دهخدا
تصویری از دباء
تصویر دباء
کدو
فرهنگ لغت هوشیار
آواز کردن ظواز دادن، آواز، بانگ، فریاد، یکی از حالات اسم است وآن عبارتست ازاینکه اسم منادی واقع شود وعلامت نداالفی است که باخراسم افزایند وآن اسم رامنادی نامند، دلاخ معاش چنان کن که گربلغزدپای فرشته ات بدودست دعانگهدارد. (حافظ. 83) گاهی درموقع ندابجای الف درآخرکلمه پیش ازمنادی کلمات ایاای درآورندمانند، ای خردمندای پسر، ای پادشه خوبان، دادازغم تنهایی دل بی توبجان آمدوقت است که بازآیی. (حافظ. 351) توضیح هرگاه کلمه ای مختوم بالف یاواو باشد پیش ازالف نداحرف (ی) درآورند مانند، خدایا، طلب متکلم است توجه مخاطب (منادی) راوادوات آن درفارسی} الف {در آخرو} ای} {ایا} {یا {دراول اسم است، ندا در فارسی آواز دادن، آواز بانگ
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از دناه
تصویر دناه
دنائه زفتی، پستی، زبونی
فرهنگ لغت هوشیار
زیرکی وجودت فکر، عقل، هوشیاری، هوشمندی، جودت رای، بزیرکی تصرف کردن، زیرکی هوشمندی، جودت رای
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از دناج
تصویر دناج
استواری، استوار کردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از دنان
تصویر دنان
در حال نشاط و شور و هیجان
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از دماء
تصویر دماء
جمع دم، خون ها، جمع دم خونها: سفک دماء
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از زناء
تصویر زناء
((زِ))
آمیزش نامشروع مرد و زن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از عناء
تصویر عناء
((عَ))
رنج، زحمت، دردسر
فرهنگ فارسی معین
تصویری از سناء
تصویر سناء
((سَ))
روشنایی، فروغ، بلندی، رفعت
فرهنگ فارسی معین
تصویری از دماء
تصویر دماء
((دِ))
جمع دم، خون ها
فرهنگ فارسی معین
تصویری از دهاء
تصویر دهاء
((دَ))
زیرکی، هوشمندی
فرهنگ فارسی معین
تصویری از دهناء
تصویر دهناء
((دَ))
بیابان، فلات
فرهنگ فارسی معین
تصویری از دنان
تصویر دنان
((دَ))
خرامان، رفتار از روی خرامیدن و ناز
فرهنگ فارسی معین
تصویری از اناء
تصویر اناء
((اِ))
ظرف، سبو
فرهنگ فارسی معین
تصویری از دنیء
تصویر دنیء
Infernal
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از دنیء
تصویر دنیء
infernal
دیکشنری فارسی به فرانسوی
تصویری از دنیء
تصویر دنیء
адский
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از دنیء
تصویر دنیء
höllisch
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از دنیء
تصویر دنیء
пекельний
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویری از دنیء
تصویر دنیء
piekielny
دیکشنری فارسی به لهستانی
تصویری از دنیء
تصویر دنیء
地狱的
دیکشنری فارسی به چینی
تصویری از دنیء
تصویر دنیء
infernal
دیکشنری فارسی به پرتغالی
تصویری از دنیء
تصویر دنیء
infernale
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
تصویری از دنیء
تصویر دنیء
infernal
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
تصویری از دنیء
تصویر دنیء
infernaal
دیکشنری فارسی به هلندی