معنی دماء - فرهنگ فارسی معین
واژههای مرتبط با دماء
دماء
- دماء
- جَمعِ واژۀ دَم. (ترجمان القرآن جرجانی ص 49) (از اقرب الموارد) (منتهی الارب) (دهار) (ناظم الاطباء). ج ِدم. به معنی خونها. (از غیاث). و رجوع به دم شود
لغت نامه دهخدا
دماغ
- دماغ
- مغز سر، ماده ای که در میان جمجعه قرار دارد، بینی هم گویند
فرهنگ لغت هوشیار