کوتاه گرداندام، آنکه او را کمیز به شتاب گرفته باشد. یقال: رجل زناء، یعنی مرد تنگ آمده به قضای حاجت. فی الحدیث: نهی ان یصلی الرجل وهو زناء. (منتهی الارب) (از آنندراج) (از ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد) ، سایۀ تنک. (منتهی الارب) (آنندراج). سایۀ کوتاه. (ازناظم الاطباء)
پلیدکاری کردن. (ترجمان القرآن). پلیدکاری. (دهار). بی سامانی و پلیدکاری. (مجمل الغه). با زن حرام جمع آمدن. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). جفت گردیدن مرد و زن بطور نامشروع. مواقعۀ نامشروع مرد و زن مشروط بر اینکه وطی به شبهه نباشد و عمداً عمل صورت گرفته باشد. (فرهنگ فارسی معین) ، به زنا نسبت کردن کسی را. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء)