میزان الحراره. اسبابی برای اندازه گیری دما. هر یک از خواص فیزیکی یک ماده را که تابع دمای آن باشد می توان برای اندازه گیری دما بکار برد، از آن جمله است حجم یک مایع یا گاز در تحت فشار ثابت فشار یک گاز در صورت ثابت بودن حجم آن، مقاومت برقی یک جسم هادی، خواص گرمای برقی و غیره. دماسنج معمولی جیوه ای مبتنی بر انبساط ظاهری جیوه با ازدیاد دماست، و اساساً مرکب از لولۀ نازکی است که یک انتهایش بسته است و انتهای دیگرش به مخزن یا حبابی منتهی می شود، مخزن و قسمتی از لوله محتوی جیوه است. مدرج کردن اسباب بر اساس درجه بندی دماست، مثلاً در درجه بندی رایج صدبخشی مخزن و لوله را یک بار در یخ مذاب فرومی برند و نقطۀ تعادل سطح جیوه را صفر (0) نشان میکنند، سپس مخزن و لوله را در بخار آب جوشان در تحت فشار جو فرومی برند و سطح تعادل را 100 نشان میکنند، بالاخره فاصله بین درجات 0 تا 100 را به 100 قسمت متساوی تقسیم می کنند. بر حسب بالارفتن یا پایین آمدن دما، سطح جیوه در لوله بالا یا پایین میرود و درجۀ تغییر تعادل سطح جیوۀ دما را نشان می دهد. در اندازه گیری دماهای پست، به جای جیوه، الکل، اتر یا تولوئن بکار می برند. دماسنجهای گازی دمارا به وسیلۀ تغییراتی که به سبب تغییرات دما عارض حجم گازی که فشارش ثابت است می شود، اندازه میگیرند. دماسنج بیشینه ای دماسنجی است که پس از سرد شدن هم درجۀ نظیر حد اعلایی را که دما به آن رسیده است نشان میدهد، دماسنج طبی که معمولاً آن را درجه می خوانند و درجات آن از 32 تا 44 صدبخشی (در حدود دمای بدن در حال عادی) است و هر درجه ای به 10 عشر تقسیم شده است، از اقسام دماسنج بیشینه ای است. از جنبۀ تاریخی، گالیله و سانکتوریوس دماسنجهایی اختراع کردند. متجاوز از یک قرن بعد، سه نوع دماسنج فارنهایت، رئومور، و سلسیوس یا صدبخشی اختراع شد، که هنوز رایج ترین دماسنجهاست. اولی را فارنهایت (به سال 1714 میلادی) و دومی را رئومور (به سال 1730 میلادی) و سومی را سلسیوس اختراع کرد (احتمالاً در 1742 میلادی). (از دایرهالمعارف فارسی)
میزان الحراره. اسبابی برای اندازه گیری دما. هر یک از خواص فیزیکی یک ماده را که تابع دمای آن باشد می توان برای اندازه گیری دما بکار برد، از آن جمله است حجم یک مایع یا گاز در تحت فشار ثابت فشار یک گاز در صورت ثابت بودن حجم آن، مقاومت برقی یک جسم هادی، خواص گرمای برقی و غیره. دماسنج معمولی جیوه ای مبتنی بر انبساط ظاهری جیوه با ازدیاد دماست، و اساساً مرکب از لولۀ نازکی است که یک انتهایش بسته است و انتهای دیگرش به مخزن یا حبابی منتهی می شود، مخزن و قسمتی از لوله محتوی جیوه است. مدرج کردن اسباب بر اساس درجه بندی دماست، مثلاً در درجه بندی رایج صدبخشی مخزن و لوله را یک بار در یخ مذاب فرومی برند و نقطۀ تعادل سطح جیوه را صفر (0) نشان میکنند، سپس مخزن و لوله را در بخار آب جوشان در تحت فشار جو فرومی برند و سطح تعادل را 100 نشان میکنند، بالاخره فاصله بین درجات 0 تا 100 را به 100 قسمت متساوی تقسیم می کنند. بر حسب بالارفتن یا پایین آمدن دما، سطح جیوه در لوله بالا یا پایین میرود و درجۀ تغییر تعادل سطح جیوۀ دما را نشان می دهد. در اندازه گیری دماهای پست، به جای جیوه، الکل، اتر یا تولوئن بکار می برند. دماسنجهای گازی دمارا به وسیلۀ تغییراتی که به سبب تغییرات دما عارض حجم گازی که فشارش ثابت است می شود، اندازه میگیرند. دماسنج بیشینه ای دماسنجی است که پس از سرد شدن هم درجۀ نظیر حد اعلایی را که دما به آن رسیده است نشان میدهد، دماسنج طبی که معمولاً آن را درجه می خوانند و درجات آن از ْ32 تا ْ44 صدبخشی (در حدود دمای بدن در حال عادی) است و هر درجه ای به 10 عشر تقسیم شده است، از اقسام دماسنج بیشینه ای است. از جنبۀ تاریخی، گالیله و سانکتوریوس دماسنجهایی اختراع کردند. متجاوز از یک قرن بعد، سه نوع دماسنج فارنهایت، رئومور، و سلسیوس یا صدبخشی اختراع شد، که هنوز رایج ترین دماسنجهاست. اولی را فارنهایت (به سال 1714 میلادی) و دومی را رئومور (به سال 1730 میلادی) و سومی را سلسیوس اختراع کرد (احتمالاً در 1742 میلادی). (از دایرهالمعارف فارسی)
ابزاری با دو جسم دارای حرارت متضاد که برای مطالعۀ ویژگی های گرمایی اجسام کاربرد دارد، در پزشکی ابزاری شبیه دماسنج با درجه بندی خاص (حداکثر ۴۲ و حداقل ۳۴ درجه) برای اندازه گیری درجۀ حرارت بدن، درجه
ابزاری با دو جسمِ دارای حرارت متضاد که برای مطالعۀ ویژگی های گرمایی اجسام کاربرد دارد، در پزشکی ابزاری شبیه دماسنج با درجه بندی خاص (حداکثر ۴۲ و حداقل ۳۴ درجه) برای اندازه گیری درجۀ حرارت بدن، درجه
دم جنبانک، پرندۀ کوچک خاکستری رنگ و به اندازۀ گنجشک که بیشتر در کنار آب می نشیند و پشه و مگس صید می کند و غالباً دم خود را تکان می دهد دم بشکنک، دمتک، دم سیجه، دم سیچه، سریچه، سیسالنگ، شیشالنگ، کراک، آبدارک، گازرک
دُم جُنبانَک، پرندۀ کوچک خاکستری رنگ و به اندازۀ گنجشک که بیشتر در کنار آب می نشیند و پشه و مگس صید می کند و غالباً دم خود را تکان می دهد دُم بِشکَنَک، دُمتَک، دُم سیجه، دُم سیچه، سَریچه، سیسالَنگ، شیشالَنگ، کَراک، آبدارَک، گازُرَک
کوهی بسیار مرتفع از سلسله جبال البرز که همیشه از برف پوشیده شده و واقع است مابین طبرستان و ری. (ناظم الاطباء). نام کوهی به حدود ری. (شرفنامۀ منیری). نام کوهی که گویند ضحاک را در آن محبوس کردند. (از آنندراج) (از برهان). کوهی است مشهور و واقع در یکی دومنزل فاصله از ری و در جانب شرقی ری، و اصل در آن دنیاآوند است یعنی ظرف دنیا، چه که در پارسی آوند به معنی ظرف است، گویند بر قله اش... زمین هموار است و از آن روشنی آید و گویند چاهی است که از آن روشنی برآید و شبها آن روشنی از مسافات بعیده پدیدار است و روز دود از آن متصاعد می شود... آنچه از قراین خارجه معلوم می شود کوه آتش فشان است... در حوالی آن کوه بلوکی است آباد و خرم و به نام آن کوه معروف است. (از فهرست ابن ندیم). نام کوهی است در شمال (شرقی) تهران که بلندترین قلۀ سلسله جبال البرز می باشد و ارتفاع آن پنج هزار و هشتصد گز است. دنباوند. دباوند. بیکنی.جبل لاجورد. از ’دم’ به معنی گاز و ’آوند’ مثل مای معروف به محل جادویی و سحر بوده است. (از یادداشت مؤلف). نامش در مآخذ قدیم فارسی و عربی به صور مختلف آمده، از آن جمله است دنباوند. ارتفاعش را به اختلاف حدود 5543 و 5654 و 5739 و 5988 و 6175 و 6400 متر ذکر کرده اند. قلۀ آن با برف دایمی پوشیده و تقریباً همیشه ابرآلود است. ظاهراً در هوای خوب و روشنایی مساعد از دریای خزر پدیدار می باشد. از جنبۀ زمین شناسی طبیعت آتش فشانی گرانکوه دماوند حاکی از این است که این کوه در ادوار نسبتاً متأخر پیدایش یافته است. دماوند قریب 70 دهانۀ آتشفشانی دارد. دماوند مرکز یک منطقۀ زلزله است که در سراسر مازندران ممتد می باشد.گوگرد به مقدار هنگفت دارد و در دامنۀ آن چشمه های آب معدنی متعدد موجود است. در افسانه های ملی ایران دماوند و رشتۀ البرز عموماً صحنۀ وقایعی چند است، از جمله البرز مسکن سیمرغ و دماوند محل زندان ضحاک است و به قول عوام هنوز در آنجا زندانی است و صداهای خفه ای را که متناوباً آنجا شنیده می شود ناله های او می دانند و البته خواص آتش فشانی دماوند منشاء این افسانه ها بوده است. (از دایرهالمعارف فارسی) : ز بیدادی سمر گشته ست ضحاک که گویند او به بند است در دماوند. ناصرخسرو. در طرۀ آن قند لب آویز که مژگانش دارد صف جادوی دماوند شکسته. سوزنی. به چست گویی سحر حلال در ره شعر چنان نمایم کز مای یا دماوندم. سوزنی. گو نیست به جور کم ز ضحاک نی زندانت کم از دماوند. خاقانی. به شخص کوه پیکر کوه می کند غمی در پیش چون کوه دماوند. نظامی. - دماوند کوه، کوه دماوند: یکی مرد بد در دماوند کوه که شاهش جدا داشتی از گروه. فردوسی. همی تاختی تا دماوند کوه که شاهش جدا داشتی از گروه. فردوسی. همی تاختی تا دماوند کوه کشان و دوان از پس اندر گروه. فردوسی
کوهی بسیار مرتفع از سلسله جبال البرز که همیشه از برف پوشیده شده و واقع است مابین طبرستان و ری. (ناظم الاطباء). نام کوهی به حدود ری. (شرفنامۀ منیری). نام کوهی که گویند ضحاک را در آن محبوس کردند. (از آنندراج) (از برهان). کوهی است مشهور و واقع در یکی دومنزل فاصله از ری و در جانب شرقی ری، و اصل در آن دنیاآوند است یعنی ظرف دنیا، چه که در پارسی آوند به معنی ظرف است، گویند بر قله اش... زمین هموار است و از آن روشنی آید و گویند چاهی است که از آن روشنی برآید و شبها آن روشنی از مسافات بعیده پدیدار است و روز دود از آن متصاعد می شود... آنچه از قراین خارجه معلوم می شود کوه آتش فشان است... در حوالی آن کوه بلوکی است آباد و خرم و به نام آن کوه معروف است. (از فهرست ابن ندیم). نام کوهی است در شمال (شرقی) تهران که بلندترین قلۀ سلسله جبال البرز می باشد و ارتفاع آن پنج هزار و هشتصد گز است. دنباوند. دباوند. بیکنی.جبل لاجورد. از ’دم’ به معنی گاز و ’آوند’ مثل مای معروف به محل جادویی و سحر بوده است. (از یادداشت مؤلف). نامش در مآخذ قدیم فارسی و عربی به صور مختلف آمده، از آن جمله است دنباوند. ارتفاعش را به اختلاف حدود 5543 و 5654 و 5739 و 5988 و 6175 و 6400 متر ذکر کرده اند. قلۀ آن با برف دایمی پوشیده و تقریباً همیشه ابرآلود است. ظاهراً در هوای خوب و روشنایی مساعد از دریای خزر پدیدار می باشد. از جنبۀ زمین شناسی طبیعت آتش فشانی گرانکوه دماوند حاکی از این است که این کوه در ادوار نسبتاً متأخر پیدایش یافته است. دماوند قریب 70 دهانۀ آتشفشانی دارد. دماوند مرکز یک منطقۀ زلزله است که در سراسر مازندران ممتد می باشد.گوگرد به مقدار هنگفت دارد و در دامنۀ آن چشمه های آب معدنی متعدد موجود است. در افسانه های ملی ایران دماوند و رشتۀ البرز عموماً صحنۀ وقایعی چند است، از جمله البرز مسکن سیمرغ و دماوند محل زندان ضحاک است و به قول عوام هنوز در آنجا زندانی است و صداهای خفه ای را که متناوباً آنجا شنیده می شود ناله های او می دانند و البته خواص آتش فشانی دماوند منشاء این افسانه ها بوده است. (از دایرهالمعارف فارسی) : ز بیدادی سمر گشته ست ضحاک که گویند او به بند است در دماوند. ناصرخسرو. در طرۀ آن قند لب آویز که مژگانْش دارد صف جادوی دماوند شکسته. سوزنی. به چست گویی سحر حلال در ره شعر چنان نمایم کز مای یا دماوندم. سوزنی. گو نیست به جور کم ز ضحاک نی زندانت کم از دماوند. خاقانی. به شخص کوه پیکر کوه می کند غمی در پیش چون کوه دماوند. نظامی. - دماوند کوه، کوه دماوند: یکی مرد بد در دماوند کوه که شاهش جدا داشتی از گروه. فردوسی. همی تاختی تا دماوند کوه که شاهش جدا داشتی از گروه. فردوسی. همی تاختی تا دماوند کوه کشان و دوان از پس اندر گروه. فردوسی
معرب دروازه گاه. چیزی که پیش کوهۀ زین از زیادت پهلوی زین است. (منتهی الارب). در تاج العروس درواسنج و در اقرب الموارد درواسبخ ضبط شده است. صاحب تاج العروس می نویسدصاحب تکمله آنرا بصورت درواسبج ضبط کرده است
معرب دروازه گاه. چیزی که پیش کوهۀ زین از زیادت پهلوی زین است. (منتهی الارب). در تاج العروس درواسنج و در اقرب الموارد درواسبخ ضبط شده است. صاحب تاج العروس می نویسدصاحب تکمله آنرا بصورت دَرْواسْبَج ضبط کرده است
دمسنجک. عایشۀ لب جو. دم جنبانک. (یادداشت مؤلف) : سیمرغ به دمسنجه پنجه نکند رنجه او کبک گه لنجه من باز گه جولان. خاقانی. و رجوع به دم جنبانک شود، نوعی از ابابیل که چون بر زمین افتد نتواند برخیزد، و آن را بادخورک نیز گویند. (از برهان) (از آنندراج) (ناظم الاطباء). رجوع به دمسیجه شود
دمسنجک. عایشۀ لب جو. دم جنبانک. (یادداشت مؤلف) : سیمرغ به دمسنجه پنجه نکند رنجه او کبک گه لنجه من باز گه جولان. خاقانی. و رجوع به دم جنبانک شود، نوعی از ابابیل که چون بر زمین افتد نتواند برخیزد، و آن را بادخورک نیز گویند. (از برهان) (از آنندراج) (ناظم الاطباء). رجوع به دمسیجه شود
اسبابی است که برای اندازه گرفتن درجه هوا بکار می برند، گرما سنج سانتیگراد به صد درجه تقسیم می شود، درجه صفر مطابقت دارد با آب در حالت یخبندان و صد درجه که برابر است با آب جوشان
اسبابی است که برای اندازه گرفتن درجه هوا بکار می برند، گرما سنج سانتیگراد به صد درجه تقسیم می شود، درجه صفر مطابقت دارد با آب در حالت یخبندان و صد درجه که برابر است با آب جوشان
پرنده ای است کوچک از راسته سبک بالان جزو گروه دندانی نوکان، خاکستری رنگ به اندازه گنجشک که غالباً در کنار آب می نشیند و دم خود را تکان می دهد، دمتک، طرغلودیس، عصفور الشوک
پرنده ای است کوچک از راسته سبک بالان جزو گروه دندانی نوکان، خاکستری رنگ به اندازه گنجشک که غالباً در کنار آب می نشیند و دم خود را تکان می دهد، دمتک، طرغلودیس، عصفور الشوک