جدول جو
جدول جو

معنی دمسنجد

دمسنجد((دُ. جُ نَ))
پرنده ای است کوچک از راسته سبک بالان جزو گروه دندانی نوکان، خاکستری رنگ به اندازه گنجشک که غالباً در کنار آب می نشیند و دم خود را تکان می دهد، دمتک، طرغلودیس، عصفور الشوک
تصویری از دمسنجد
تصویر دمسنجد
فرهنگ فارسی معین

واژه‌های مرتبط با دمسنجد

دمسنجه

دمسنجه
دمسنجک. عایشۀ لب جو. دم جنبانک. (یادداشت مؤلف) :
سیمرغ به دمسنجه پنجه نکند رنجه
او کبک گه لنجه من باز گه جولان.
خاقانی.
و رجوع به دم جنبانک شود، نوعی از ابابیل که چون بر زمین افتد نتواند برخیزد، و آن را بادخورک نیز گویند. (از برهان) (از آنندراج) (ناظم الاطباء). رجوع به دمسیجه شود
لغت نامه دهخدا

دمسنجک

دمسنجک
دمسنجه. (ناظم الاطباء). رجوع به دمسنجه و دم جنبانک شود
لغت نامه دهخدا

دماسنج

دماسنج
آلتی که درجۀ حرارت را معین کند، میزان الحراره، ترمومتر
دماسنج
فرهنگ فارسی عمید

مستنجد

مستنجد
دلاور، یاریخواه یاری خواهنده، دلیر و توانا، جمع مستنجدین
مستنجد
فرهنگ لغت هوشیار