شکاف، چاک، شکاف باریک، بخشی از شکاف جامه که دوخته باشند درز کردن: کنایه از آشکار شدن و فاش شدن راز یا مطلبی درز گرفتن: دوختن درز جامه، کنایه از کوتاه کردن سخن
شکاف، چاک، شکاف باریک، بخشی از شکاف جامه که دوخته باشند درز کردن: کنایه از آشکار شدن و فاش شدن راز یا مطلبی درز گرفتن: دوختن درز جامه، کنایه از کوتاه کردن سخن
پسوند متصل به واژه به معنای دوزنده مثلاً پالان دوز، پوستین دوز، پینه دوز، کفش دوز، لحاف دوز نوعی بازی دونفره که هر بازیکن با سه یا دوازده مهره بازی می کند دوز و کلک: کنایه از خدعه و نیرنگ
پسوند متصل به واژه به معنای دوزنده مثلاً پالان دوز، پوستین دوز، پینه دوز، کفش دوز، لحاف دوز نوعی بازی دونفره که هر بازیکن با سه یا دوازده مهره بازی می کند دوز و کَلَک: کنایه از خدعه و نیرنگ
دیزه، اسب سیاه مایل به خاکستری، دیزج قلعه، پناهگاهی که بر فراز کوه یا جای بلند ساخته شود، اورا، دژ، قلاط، ملاذ، رخّ، حصن، ابناخون، پشلنگ، دیزه، کلات، دز
دیزه، اسب سیاه مایل به خاکستری، دَیزَج قَلعِه، پناهگاهی که بر فراز کوه یا جای بلند ساخته شود، اَورا، دِژ، قِلاط، مَلاذ، رُخّ، حِصن، اَبناخون، پِشلَنگ، دیزِه، کَلات، دِز
درخواست نیایش، درخواست از خداوند، کلماتی که در اوقات مختلف در مقام استغاثه از خداوند و طلب آمرزش یا درخواست خیر و برکت و برآورده شدن حاجت بخوانند دعا کردن: درخواست حاجت کردن از خداوند، نیایش کردن، ثنا گفتن دعا کردن کسی را: دربارۀ او دعای خیر کردن
درخواست نیایش، درخواست از خداوند، کلماتی که در اوقات مختلف در مقام استغاثه از خداوند و طلب آمرزش یا درخواست خیر و برکت و برآورده شدن حاجت بخوانند دعا کردن: درخواست حاجت کردن از خداوند، نیایش کردن، ثنا گفتن دعا کردن کسی را: دربارۀ او دعای خیر کردن
تازی از پارسی از بای آفرین ذوا ظزبا، خواندن جمله های ماثور از پیغامبر و امامان در اوقات معین برای طلب آمرزش و بر آورده شدن، حاجات، نیایش کردن، در خواست حاجت از خدا، نیایش، مدح ثنا، تحیت درود سلام، تضرع، نفرین) زورمندی مکن بر اهل زمین تا دعایی بر آسمان نرود (گلستان)، جمع ادعیه. یا دعای خیر خیر کسی را در دعا خواستن، تحیت درود، برکت. یا صیغه دعا فعلی است که از سوم شخص مفرد مضارع گرفته میشود و میان علامت مضارع که -) د (آخر باشد و حرف قبل از آن الفی (آ) در آورند. در مور د نفی میمی (م) برآن افزایند: باد و مباد (در اصل بواد و مبواد) کناد و مکناد و مبیناد گاه باء تاکید بر سر فعل دعا در آید: در بعضی فعلها صیغه دعا در اول شخص مفرد و سوم شخص مفرد و جمع مستعمل است، حاجت خواستن
تازی از پارسی از بای آفرین ذوا ظزبا، خواندن جمله های ماثور از پیغامبر و امامان در اوقات معین برای طلب آمرزش و بر آورده شدن، حاجات، نیایش کردن، در خواست حاجت از خدا، نیایش، مدح ثنا، تحیت درود سلام، تضرع، نفرین) زورمندی مکن بر اهل زمین تا دعایی بر آسمان نرود (گلستان)، جمع ادعیه. یا دعای خیر خیر کسی را در دعا خواستن، تحیت درود، برکت. یا صیغه دعا فعلی است که از سوم شخص مفرد مضارع گرفته میشود و میان علامت مضارع که -) د (آخر باشد و حرف قبل از آن الفی (آ) در آورند. در مور د نفی میمی (م) برآن افزایند: باد و مباد (در اصل بواد و مبواد) کناد و مکناد و مبیناد گاه باء تاکید بر سر فعل دعا در آید: در بعضی فعلها صیغه دعا در اول شخص مفرد و سوم شخص مفرد و جمع مستعمل است، حاجت خواستن