جدول جو
جدول جو

واژه‌های مرتبط با دعت

دعت

دعت
تن آسایی، رامش، خویشتنداری سکینه راحت خفض عیش، سکون نفس در وقت حرکت شهوت و مالک زمام خویش بودن (اخلاق ناصری 77)
فرهنگ لغت هوشیار

دعت

دعت
سکینه، راحت، خفض عیش، سکون نفس در وقت حرکت شهوت و مالک زمام خویش بودن
دعت
فرهنگ فارسی معین

دعت

دعت
دعه. راحت و تن آسانی. (غیاث) (آنندراج). سکینه. راحت. خفض عیش. و رجوع به دعه شود: هنگام دعت و آسایش و روزگار ذخیرت و غنیمت است. (سندبادنامه ص 163). قاآن در آن سال که دعت حیات را وداع خواست کرد... (جهانگشای جوینی) ، در اصطلاح علم اخلاق، عبارتست از آنکه نفس در وقت حرکت شهوت ساکن و مالک زمام خود بود. (از نفایس الفنون، حکمت مدنی) (اخلاق ناصری ص 77 طهاره الاعراق ابوعلی مسکویه). سکون است هنگام هیجان شهوت. (از تعریفات جرجانی)
لغت نامه دهخدا

دعت

دعت
سخت راندن چیزی را. (از منتهی الارب) (از اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا