دهی است از بخش میان کنگی شهرستان زابل. واقع در 10هزارگزی جنوب باختری ده دوست محمد. دارای 434 تن سکنه. آب آن از رود خانه هیرمند مشروب می شود. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 8)
دهی است از بخش میان کنگی شهرستان زابل. واقع در 10هزارگزی جنوب باختری ده دوست محمد. دارای 434 تن سکنه. آب آن از رود خانه هیرمند مشروب می شود. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 8)
میر محمد یوسف بن حکیم میر محمدصادق. از سادات رضوی لکنهوست. ابتدا به تحصیل علم طلسمات و نیرنجات پرداخت و با قاضی محمدصادق خان در این زمینه مراسلت داشت. به سال 1247 هجری قمری در عنفوان جوانی از این جهان رفت. از اوست: ﷲ الحمد که محبوب دلارام رسید رنج دوری و غم هجر به انجام رسید. (از فرهنگ سخنوران) (از صبح گلشن ص 618)
میر محمد یوسف بن حکیم میر محمدصادق. از سادات رضوی لکنهوست. ابتدا به تحصیل علم طلسمات و نیرنجات پرداخت و با قاضی محمدصادق خان در این زمینه مراسلت داشت. به سال 1247 هجری قمری در عنفوان جوانی از این جهان رفت. از اوست: ﷲ الحمد که محبوب دلارام رسید رنج دوری و غم هجر به انجام رسید. (از فرهنگ سخنوران) (از صبح گلشن ص 618)
شکسته گردیدن آبله ریزه و برآمدن آنچه در آن بود از ریم و زردآب. (منتهی الارب) (آنندراج). بازگردیدن آبله ریزه و برآمدن آنچه در آن است. (از ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد) (از المنجد)
شکسته گردیدن آبله ریزه و برآمدن آنچه در آن بود از ریم و زردآب. (منتهی الارب) (آنندراج). بازگردیدن آبله ریزه و برآمدن آنچه در آن است. (از ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد) (از المنجد)
که صفت مجردان دارد. که از تعلقات دنیوی قطع علاقه کرده. منقطع از علایق مادی: گدایی مجردصفت را که روزی سرش رفت جز پادشایی نیابی ولی پادشه را که یک لحظه از سر کله گم شود جز گدایی نیابی. خاقانی. ما مجردصفتان آینۀ روی توایم همه عریان بدنان دلشدۀ کوی توایم. ؟
که صفت مجردان دارد. که از تعلقات دنیوی قطع علاقه کرده. منقطع از علایق مادی: گدایی مجردصفت را که روزی سرش رفت جز پادشایی نیابی ولی پادشه را که یک لحظه از سر کله گم شود جز گدایی نیابی. خاقانی. ما مجردصفتان آینۀ روی توایم همه عریان بدنان دلشدۀ کوی توایم. ؟
دهی است از دهستان حیات داود بخش گناوۀ شهرستان بوشهر، واقعدر 15هزارگزی شمال خاوری گناوه و 1هزارگزی راه فرعی گچساران به گناوه با 400 تن سکنه. آب آن از چاه و راه آن مالرو است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 8)
دهی است از دهستان حیات داود بخش گناوۀ شهرستان بوشهر، واقعدر 15هزارگزی شمال خاوری گناوه و 1هزارگزی راه فرعی گچساران به گناوه با 400 تن سکنه. آب آن از چاه و راه آن مالرو است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 8)
صدتا صدتا. و مقصود تکثیر است یعنی فراوان: بعیب خویش یک دیده نمائی بعیب دیگران صدصد گشائی. نظامی. جنیبت کش وشاقان سرائی روانه صدصد از هر سو جدائی. نظامی. ز هر پیشه کآید جهان را بکار گزین کرد صدصد همه پیشه کار. نظامی
صدتا صدتا. و مقصود تکثیر است یعنی فراوان: بعیب خویش یک دیده نمائی بعیب دیگران صدصد گشائی. نظامی. جنیبت کش وشاقان سرائی روانه صدصد از هر سو جدائی. نظامی. ز هر پیشه کآید جهان را بکار گزین کرد صدصد همه پیشه کار. نظامی
فاوانیا. عودالصلیب. رجوع به عودالصلیب شود: نیاز را بکف و کلک تو علاج کنند چنانکه عارضۀ صرع را به عود صلیب. ادیب صابر. اثر عود صلیب و خط ترساست خطا ور مسیحید، که در عین خطایید همه. خاقانی. فلک چو عود صلیبش بر اختران بندد که صرع دار بوند اختران به وقت زوال. خاقانی
فاوانیا. عودالصلیب. رجوع به عودالصلیب شود: نیاز را بکف و کلک تو علاج کنند چنانکه عارضۀ صرع را به عود صلیب. ادیب صابر. اثر عود صلیب و خط ترساست خطا ور مسیحید، که در عین خطایید همه. خاقانی. فلک چو عود صلیبش بر اختران بندد که صرع دار بوند اختران به وقت زوال. خاقانی
قشلاقی جزء دهستان گرمادوز بخش کلیبر شهرستان اهر واقع در 46 هزارگزی شمال کلیبر و 46 هزارگزی شوسۀ اهر به کلیبر. موقع جغرافیایی آن جلگه و گرمسیر مالاریایی است. محل قشلاق 75 تن از ایل چلیپانلو است. آب آن از رود خانه ارس و گوی آغاج است. راه مالرو دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 4)
قشلاقی جزء دهستان گرمادوز بخش کلیبر شهرستان اهر واقع در 46 هزارگزی شمال کلیبر و 46 هزارگزی شوسۀ اهر به کلیبر. موقع جغرافیایی آن جلگه و گرمسیر مالاریایی است. محل قشلاق 75 تن از ایل چلیپانلو است. آب آن از رود خانه ارس و گوی آغاج است. راه مالرو دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 4)
دهی است از دهستان بهمئی سردسیر بخش کهکیلویۀ شهرستان بهبهان. دارای 400 تن سکنه. آب آن از چشمه. محصول آنجا غلات، پشم و لبنیات. شغل اهالی زراعت و گله داری و صنایع دستی آنان قالی، قالیچه، جاجیم و پارچه بافی می باشد. ساکنین از طایفۀ بهمئی بنام بخشعلی معروفند. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 6)
دهی است از دهستان بهمئی سردسیر بخش کهکیلویۀ شهرستان بهبهان. دارای 400 تن سکنه. آب آن از چشمه. محصول آنجا غلات، پشم و لبنیات. شغل اهالی زراعت و گله داری و صنایع دستی آنان قالی، قالیچه، جاجیم و پارچه بافی می باشد. ساکنین از طایفۀ بهمئی بنام بخشعلی معروفند. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 6)
آنکه حملۀ او در جنگ آوری بسبکی و شتابی همچو باد است. (آنندراج). حمله آوری را نامند که در حمله کردن شتابی همچون باد دارد. (هفت قلزم). هجوم آورندۀ مانند طوفان و باد سخت. (ناظم الاطباء)
آنکه حملۀ او در جنگ آوری بسبکی و شتابی همچو باد است. (آنندراج). حمله آوری را نامند که در حمله کردن شتابی همچون باد دارد. (هفت قلزم). هجوم آورندۀ مانند طوفان و باد سخت. (ناظم الاطباء)