جدول جو
جدول جو

معنی دشمنکده - جستجوی لغت در جدول جو

دشمنکده
(دُ مَ کَ دَ / دِ)
جایی که دشمن در آن باشد. جایگاه دشمن. محل خصم:
اندر این دشمنکده کی ماندمی
سوی شهر دوستان میراندمی.
مولوی
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از دامنده
تصویر دامنده
بالارونده، برباددهنده
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از درمنده
تصویر درمنده
بیچاره، ناتوان، عاجز، برای مثال بفرمود صاحب نظر بنده را / که خشنود کن مرد درمنده را (سعدی۱ - ۸۶)
فرهنگ فارسی عمید
(مَ کَ دَ / دِ)
مرکّب از: دامن، بمعنی قسمت سفلای قدامی جامه + کده بمعنی خانه و سرا و جای و محل، بر روی هم اصطلاحاً معنی داخل دامن و درون دامن دارد:
حیرت همه دم بکار نادانیهاست
کلفت اثر بهار نادانیهاست
آئینۀ آگهی بدامن کده نیست
خاکت بسر ار غبار نادانیهاست.
میرزابیدل
لغت نامه دهخدا
(بَ گَ تَ / تِ)
کم کننده خصم و دشمن. کاهندۀ دشمن. (آنندراج). هر چیز که دشمن راخوار و ذلیل گرداند. (از ناظم الاطباء) :
ور بزم بود، بخشش او دوست فزایست
ور رزم بود، کوشش او دشمن کاهست.
سوزنی
لغت نامه دهخدا
(دَ مَ دَ / دِ)
مختصر درمانده. (شرفنامۀ منیری). درمانده. بیچاره. بی نوا. عاجز. متروک. (از ناظم الاطباء) :
بفرمود صاحبنظر بنده را
که خشنود کن مرد درمنده را.
سعدی
لغت نامه دهخدا
(مَ دَ / دِ)
نعت فاعلی از دامیدن. رجوع به دامیدن شود
لغت نامه دهخدا
(دُ مَ کَ دَ)
دهی از دهستان دمشال بخش آستانۀ شهرستان لاهیجان. سکنۀ آن 237 تن و آب آن ازاستخر و سالار جوب منشعب از سفید رود است. محصول برنج و کنف و ابریشم. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 2)
لغت نامه دهخدا
(دُ مَ نَ/ نِ)
دشمن مانند. همانند دشمن
لغت نامه دهخدا
(دُ مَ)
بر مراد دشمنان. کسی که به حسب مراد دشمنان، خراب و کم بخت و ذلیل باشد. (غیاث). مقابل دوستکام، یعنی آنکه هم مراد دشمنان باشد. (آنندراج). آسیب و آفت و هر چیزی که بر مراد دشمن بود و سبب خرابی گردد. (ناظم الاطباء) :
نه دشمنکامم اکنون دوست کامم
نه ننگم من ترا بر سر که نامم.
(ویس و رامین).
ای پسر... اگر دشمنیت باشد مترس وتنگدل مشو که هرکه را دشمن نباشد دشمنکام بود. (قابوسنامه).
دشمنکامم ز دوستداریت
وز من دم دشمنی نیابی.
خاقانی.
بر من اوفتاده دشمنکام
آخر ای دوستان نظر بکنید.
سعدی (گلستان).
در مقام فخر چشم از عیب عرفانی بپوش
التفات دوست دشمنکام می خواهد مرا.
دانش (از آنندراج).
، بیچاره. (ناظم الاطباء). تیره بخت: فیروزان گفت ای مرد مردمان شما (اعراب) از همه جهان بدترند و دشمنکام تر و گرسنه تر و بدبخت تر. (ترجمه طبری بلعمی). اگر رای عالی بیند ایشان را نگاه داشته آید و دشمنکام گردانیده نیاید. (تاریخ بیهقی ص 53).
دولتت دوستکام باد و مباد
هیچ دشمنت جز که دشمنکام.
انوری (از آنندراج).
محنت زده و غریب و رنجور
دشمنکامی ز دوستان دور.
نظامی.
- دشمنکام شدن، به آرزوی دشمن شدن. (یادداشت مرحوم دهخدا) :
اولین شخص گفت با بهرام
کای شده دشمن تو دشمنکام.
نظامی.
- دشمنکام کردن، بر مراد دشمنان کردن: کدام دیو ترا از راه ببرد تا خویشتن را دشمنکام کردی. (تاریخ بیهقی چ ادیب ص 233).
بوسه ار خواهم در حال بده
مکن ای دوست مرا دشمنکام.
سیدحسن غزنوی.
- دشمنکام گشتن، دشمن کام شدن. به آرزوی دشمن شدن. بر مراد دشمنان گشتن:
ولی دانم که دشمنکام گشته ست
به گیتی در بمن بدنام گشته ست.
نظامی.
هر که در راه او نهادی گام
گشتی از زخم تیغ دشمنکام.
نظامی.
- امثال:
پرگوی دشمنکام است. (امثال و حکم)
لغت نامه دهخدا
(مَ)
نام یکی از دهستانهای سه گانه بخش حومه شهرستان دامغان است. این دهستان در قسمت خاوری دامغان بین راه شوسه و راه آهن دامغان بشاهرود در جلگه واقع است. هوای آن معتدل است و تابستان گرم می شود. آب اکثر قراء آن از قنوات است و محصول عمده آن پسته و پنبه و انگور و مختصر میوه جات دیگر است. این دهستان از 21 آبادی بزرگ و کوچک تشکیل شده است و جمعیت آن در حدود 9500 نفر می باشد مرکز دهستان قصبۀ مهماندوست و قراء مهم آن بشرح زیرست: کلاته ملا، زرین آباد، مؤمن آباد، امام آباد، نعیم آباد و طرزه. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 3)
لغت نامه دهخدا
تصویری از درمنده
تصویر درمنده
بیچاره، بینوا، عاجز
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از دشمنانه
تصویر دشمنانه
عدّائيٌّ
دیکشنری فارسی به عربی
تصویری از دشمنانه
تصویر دشمنانه
Hostile
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از دشمنانه
تصویر دشمنانه
hostile
دیکشنری فارسی به فرانسوی
دشمنی
فرهنگ گویش مازندرانی
تصویری از دشمنانه
تصویر دشمنانه
עוין
دیکشنری فارسی به عبری
تصویری از دشمنانه
تصویر دشمنانه
hostil
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
تصویری از دشمنانه
تصویر دشمنانه
враждебный
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از دشمنانه
تصویر دشمنانه
feindlich
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از دشمنانه
تصویر دشمنانه
ворожий
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویری از دشمنانه
تصویر دشمنانه
wrogi
دیکشنری فارسی به لهستانی
تصویری از دشمنانه
تصویر دشمنانه
敌对的
دیکشنری فارسی به چینی
تصویری از دشمنانه
تصویر دشمنانه
hostil
دیکشنری فارسی به پرتغالی
تصویری از دشمنانه
تصویر دشمنانه
ostile
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
تصویری از دشمنانه
تصویر دشمنانه
vijandig
دیکشنری فارسی به هلندی
تصویری از دشمنانه
تصویر دشمنانه
शत्रुतापूर्ण
دیکشنری فارسی به هندی
تصویری از دشمنانه
تصویر دشمنانه
bermusuhan
دیکشنری فارسی به اندونزیایی
تصویری از دشمنانه
تصویر دشمنانه
دشمن
دیکشنری فارسی به اردو
تصویری از دشمنانه
تصویر دشمنانه
শত্রু
دیکشنری فارسی به بنگالی
تصویری از دشمنانه
تصویر دشمنانه
ศัตรู
دیکشنری فارسی به تایلندی
تصویری از دشمنانه
تصویر دشمنانه
mhasimu
دیکشنری فارسی به سواحیلی
تصویری از دشمنانه
تصویر دشمنانه
적대적인
دیکشنری فارسی به کره ای
تصویری از دشمنانه
تصویر دشمنانه
敵対的な
دیکشنری فارسی به ژاپنی