جدول جو
جدول جو

معنی دشسته - جستجوی لغت در جدول جو

دشسته
(دِ شِ تَ / تِ)
محسوس. (برهان) (از آنندراج). هر چیزی که به حس دریافت شده باشد و محسوس. (ناظم الاطباء). اما این لغت از دساتیر است. (از فرهنگ دساتیر ص 245)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از نشسته
تصویر نشسته
کسی یا چیزی که در جایی قرار گرفته، جلوس کرده، در حال نشستن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از دسته
تصویر دسته
آنچه مانند دست یا به اندازۀ دست باشد، چیزی که تمام آن یا دنبالۀ آن در دست گرفته شود مثلاً دستۀ شمشیر، دستۀ تبر، دستۀ تار، دستۀ کوزه، دستۀ گل، دستۀ علف، دستۀ کاغذ، گروهی از مردم که در یک جا و با هم باشند یا با هم حرکت کنند، عده ای ورزشکار که در نوعی از ورزش با هم کار کنند، عده ای نوازنده و خواننده که آهنگی را با هم بنوازند و بخوانند
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از شسته
تصویر شسته
پاکیزه و آب کشیده، پاک شده با آب، دستارچه
شسته ورفته: کنایه از پاک، پاکیزه
فرهنگ فارسی عمید
(دِ شِ تَ)
حصنی است به اندلس از اعمال شنتمریه. (معجم البلدان)
لغت نامه دهخدا
(دُ رِ تَ / تِ)
کاه خرد که از گندم و جو شکسته می ماند. (آنندراج) (انجمن آرا). خار خورد که از گندم و جو شکسته می ماند. (رشیدی)
لغت نامه دهخدا
(دَ رَ تَ / تِ)
درسه. عفو. رحمت. گذشتن از جرایم. بخشیدن گناه. (برهان) (از آنندراج).
- درسته کردن، عفو کردن. بخشیدن:
هر آنکو کند جرم مجرم درسته
کند فضل حق از دمندانش رسته.
رضی الدین علی لالای قزوینی
لغت نامه دهخدا
ناشسته. ناشور. شسته ناشده. مقابل شسته:
روی ناشسته چو ماهش نگرید
چشم بی سرمه سیاهش نگرید.
، تطهیر ناکرده. ناپاک.
- امثال:
نشسته پاک است
لغت نامه دهخدا
تصویری از نشسته
تصویر نشسته
شسته ناشده، ناشور
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از درسته
تصویر درسته
تمام، کامل، نا شکسته
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از دسته
تصویر دسته
دستک، آنچه مانند دست یا به اندازه دست باشد مانند دسته تبر
فرهنگ لغت هوشیار
نشسته، آب کشیده، پاکیزه، جمع برای اشخاص شستگان، دستارچه. یا شسته و روفته. پاک و پاکیزه، آماده و مهیا
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از دسته
تصویر دسته
((دَ تِ))
آن چه مانند دست باشد، آن قسمت از اشیاء مانند شمشیر، اره، تیشه، خنجر و کارد که به دست گیرند، گروهی از مردم که در جایی گرد آیند، واحدی از ورزشکاران که با هم در انواع ورزش همکاری کنند، مجموعه ای از یک چیز
فرهنگ فارسی معین
تصویری از شسته
تصویر شسته
((شُ تِ))
پاک شده، آب کشیده، دستارچه
فرهنگ فارسی معین
تصویری از دسته
تصویر دسته
هیئت، فرقه
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از دسته
تصویر دسته
Category
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از دسته
تصویر دسته
catégorie
دیکشنری فارسی به فرانسوی
نشاسته
فرهنگ گویش مازندرانی
بسته
فرهنگ گویش مازندرانی
تصویری از دسته
تصویر دسته
카테고리
دیکشنری فارسی به کره ای
تصویری از دسته
تصویر دسته
カテゴリー
دیکشنری فارسی به ژاپنی
تصویری از دسته
تصویر دسته
קטגוריה
دیکشنری فارسی به عبری
تصویری از دسته
تصویر دسته
श्रेणी
دیکشنری فارسی به هندی
تصویری از دسته
تصویر دسته
kategori
دیکشنری فارسی به اندونزیایی
تصویری از دسته
تصویر دسته
หมวดหมู่
دیکشنری فارسی به تایلندی
تصویری از دسته
تصویر دسته
categorie
دیکشنری فارسی به هلندی
تصویری از دسته
تصویر دسته
categoría
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
تصویری از دسته
تصویر دسته
categoria
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
تصویری از دسته
تصویر دسته
categoria
دیکشنری فارسی به پرتغالی
تصویری از دسته
تصویر دسته
类别
دیکشنری فارسی به چینی
تصویری از دسته
تصویر دسته
kategoria
دیکشنری فارسی به لهستانی
تصویری از دسته
تصویر دسته
категорія
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویری از دسته
تصویر دسته
Kategorie
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از دسته
تصویر دسته
категория
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از دسته
تصویر دسته
kategori
دیکشنری فارسی به ترکی استانبولی