جدول جو
جدول جو

معنی دسته

دسته((دَ تِ))
آن چه مانند دست باشد، آن قسمت از اشیاء مانند شمشیر، اره، تیشه، خنجر و کارد که به دست گیرند، گروهی از مردم که در جایی گرد آیند، واحدی از ورزشکاران که با هم در انواع ورزش همکاری کنند، مجموعه ای از یک چیز
تصویری از دسته
تصویر دسته
فرهنگ فارسی معین

واژه‌های مرتبط با دسته

دسته

دسته
دستک، آنچه مانند دست یا به اندازه دست باشد مانند دسته تبر
دسته
فرهنگ لغت هوشیار

دسته

دسته
آنچه مانند دست یا به اندازۀ دست باشد، چیزی که تمام آن یا دنبالۀ آن در دست گرفته شود مثلاً دستۀ شمشیر، دستۀ تبر، دستۀ تار، دستۀ کوزه، دستۀ گل، دستۀ علف، دستۀ کاغذ، گروهی از مردم که در یک جا و با هم باشند یا با هم حرکت کنند، عده ای ورزشکار که در نوعی از ورزش با هم کار کنند، عده ای نوازنده و خواننده که آهنگی را با هم بنوازند و بخوانند
دسته
فرهنگ فارسی عمید