امپرسیونیسم (Impressionism) یا دریافتگری در سینما به عنوان یک جریان هنری، به معنای نمایش احساسات، تجربیات شخصی، و واکنش های شخصی نسبت به جهان واقعی است. این جریان از نیروهای انفرادی در هنر سینما برای به تصویر کشیدن دنیای درونی انسان و تأثیرات احساسی و تجربیات شخصی استفاده می کند. امپرسیونیسم در سینما همچنین به تأکید بر استفاده از رنگ ها، نورپردازی، موسیقی، و جلوه های ویژه برای ایجاد تجربه ای حسی و شناختی برای تماشاگران اشاره دارد. ویژگی های امپرسیونیسم در سینما: 1. به تصویر کشیدن دیدگاه شخصی : این جریان به تمرکز بر تجربیات شخصی و دیدگاه فرد نسبت به دنیای خارجی می پردازد. فیلم های امپرسیونیستی به واسطه این ویژگی به نوعی به تصویر کشیدن دنیای داخلی و درونی احساسات شخصی پرداخته اند. 2. استفاده از فنون بصری و صوتی غنی : امپرسیونیسم در سینما از فنون بصری و صوتی غنی استفاده می کند تا تجربه ای عمیق و حسی برای تماشاگران ایجاد کند. این شامل استفاده از رنگ های جذاب، نورپردازی خاص، موسیقی غنی و جلوه های ویژه می شود. 3. رهایی از محدودیت های واقع گرایی : امپرسیونیسم در سینما معمولاً از محدودیت های واقع گرایی خارج می شود و به تخیل و ابتکار آزادانه فرصت می دهد تا تجربه های جدید و نوآورانه ای را خلق کند. مثال هایی از فیلم های امپرسیونیستی: - `The Tree of Life` (2011) : به کارگردانی ترنس مالیک، این فیلم از فنون بصری و صوتی غنی استفاده می کند تا یک سفر امپرسیونیستی در زندگی و احساسات انسان را به تصویر بکشد. - `Amélie` (2001) : به کارگردانی ژان-پیر جونه، این فیلم از رنگ های جذاب، نورپردازی فانتزی، و فضای صوتی غنی برای به تصویر کشیدن دنیای درونی شخصیت اصلی استفاده می کند. - `The Fountain` (2006) : به کارگردانی دارن ارونوفسکی، این فیلم از جلوه های ویژه و تصاویر زیبا برای ایجاد تجربه امپرسیونیستی و متافیزیکی استفاده می کند. اهمیت امپرسیونیسم در سینما: - بیان احساسات و تجربیات فردی : امپرسیونیسم به کارگردانان فرصت می دهد تا به زیبایی و عمق تجربیات شخصی و احساسات خود ابراز دهند و این امر می تواند برای تماشاگران به تجربه ای عمیق تر و شخصی تر منتهی شود. - ایجاد تجربه های جدید : این جریان هنری به کارگردانان امکان می دهد تا خلاقیت و نوآوری خود را به کار بگیرند و تجربه هایی جدید و متفاوت از سینما برای تماشاگران خلق کنند. به طور کلی، امپرسیونیسم در سینما یک جریان هنری است که با استفاده از فنون بصری و صوتی غنی، به به تصویر کشیدن دنیای درونی و احساسات فردی می پردازد و به کارگردانان فرصت می دهد تا از خلاقیت و ابتکار خود برای خلق اثرهایی بی نظیر استفاده کنند.
امپرسیونیسم (Impressionism) یا دریافتگری در سینما به عنوان یک جریان هنری، به معنای نمایش احساسات، تجربیات شخصی، و واکنش های شخصی نسبت به جهان واقعی است. این جریان از نیروهای انفرادی در هنر سینما برای به تصویر کشیدن دنیای درونی انسان و تأثیرات احساسی و تجربیات شخصی استفاده می کند. امپرسیونیسم در سینما همچنین به تأکید بر استفاده از رنگ ها، نورپردازی، موسیقی، و جلوه های ویژه برای ایجاد تجربه ای حسی و شناختی برای تماشاگران اشاره دارد. ویژگی های امپرسیونیسم در سینما: 1. به تصویر کشیدن دیدگاه شخصی : این جریان به تمرکز بر تجربیات شخصی و دیدگاه فرد نسبت به دنیای خارجی می پردازد. فیلم های امپرسیونیستی به واسطه این ویژگی به نوعی به تصویر کشیدن دنیای داخلی و درونی احساسات شخصی پرداخته اند. 2. استفاده از فنون بصری و صوتی غنی : امپرسیونیسم در سینما از فنون بصری و صوتی غنی استفاده می کند تا تجربه ای عمیق و حسی برای تماشاگران ایجاد کند. این شامل استفاده از رنگ های جذاب، نورپردازی خاص، موسیقی غنی و جلوه های ویژه می شود. 3. رهایی از محدودیت های واقع گرایی : امپرسیونیسم در سینما معمولاً از محدودیت های واقع گرایی خارج می شود و به تخیل و ابتکار آزادانه فرصت می دهد تا تجربه های جدید و نوآورانه ای را خلق کند. مثال هایی از فیلم های امپرسیونیستی: - `The Tree of Life` (2011) : به کارگردانی ترنس مالیک، این فیلم از فنون بصری و صوتی غنی استفاده می کند تا یک سفر امپرسیونیستی در زندگی و احساسات انسان را به تصویر بکشد. - `Amélie` (2001) : به کارگردانی ژان-پیر جونه، این فیلم از رنگ های جذاب، نورپردازی فانتزی، و فضای صوتی غنی برای به تصویر کشیدن دنیای درونی شخصیت اصلی استفاده می کند. - `The Fountain` (2006) : به کارگردانی دارن ارونوفسکی، این فیلم از جلوه های ویژه و تصاویر زیبا برای ایجاد تجربه امپرسیونیستی و متافیزیکی استفاده می کند. اهمیت امپرسیونیسم در سینما: - بیان احساسات و تجربیات فردی : امپرسیونیسم به کارگردانان فرصت می دهد تا به زیبایی و عمق تجربیات شخصی و احساسات خود ابراز دهند و این امر می تواند برای تماشاگران به تجربه ای عمیق تر و شخصی تر منتهی شود. - ایجاد تجربه های جدید : این جریان هنری به کارگردانان امکان می دهد تا خلاقیت و نوآوری خود را به کار بگیرند و تجربه هایی جدید و متفاوت از سینما برای تماشاگران خلق کنند. به طور کلی، امپرسیونیسم در سینما یک جریان هنری است که با استفاده از فنون بصری و صوتی غنی، به به تصویر کشیدن دنیای درونی و احساسات فردی می پردازد و به کارگردانان فرصت می دهد تا از خلاقیت و ابتکار خود برای خلق اثرهایی بی نظیر استفاده کنند.
حرف بی ربط و بی معنی، سخن بیهوده و بی سر و ته، چرند، یاوه، ژاژ، ژاژه، چرند و پرند، جفنگ، چرت، شرّ و ور، کلپتره، چرت و پرت، فلاده، بسباس، ترّهه
حرف بی ربط و بی معنی، سخن بیهوده و بی سر و ته، چَرَند، یاوِه، ژاژ، ژاژه، چَرَند و پَرَند، جَفَنگ، چِرت، شِرّ و وِر، کَلپَترِه، چِرت و پِرت، فَلادِه، بَسباس، تَرَّهِه
شغل درودگر. حرفۀ درودگر. نجاری و شغل چوب تراشی. (ناظم الاطباء). نجاره. (منتهی الارب) (دهار) : هوشنگ... دیوان را قهر کرد و آهنگری و درودگری و بافندگی پیشه آورد. (نوروزنامه). درودگری کار بوزینه نیست. (کلیله و دمنه). سین چون دندانهای ارۀ درودگری باید. (از راحه الصدور، در تعلیم خط). - امثال: از بوزینه درودگری نیاید. (امثال و حکم)
شغل درودگر. حرفۀ درودگر. نجاری و شغل چوب تراشی. (ناظم الاطباء). نجاره. (منتهی الارب) (دهار) : هوشنگ... دیوان را قهر کرد و آهنگری و درودگری و بافندگی پیشه آورد. (نوروزنامه). درودگری کار بوزینه نیست. (کلیله و دمنه). سین چون دندانهای ارۀ درودگری باید. (از راحه الصدور، در تعلیم خط). - امثال: از بوزینه درودگری نیاید. (امثال و حکم)
سوزن گری. (یادداشت مرحوم دهخدا) : اگر روا باشد که با فقد غربال گری و درزنگری وجوب نماز آدینه ساقط باشد اگر شیعه گویند که با فقد امامی معصوم نماز آدینۀ فریضه بجماعت ساقط باشد با آن قیاس می باید کردن. (کتاب النقض ص 430). رجوع به درزن شود
سوزن گری. (یادداشت مرحوم دهخدا) : اگر روا باشد که با فقد غربال گری و درزنگری وجوب نماز آدینه ساقط باشد اگر شیعه گویند که با فقد امامی معصوم نماز آدینۀ فریضه بجماعت ساقط باشد با آن قیاس می باید کردن. (کتاب النقض ص 430). رجوع به درزن شود
شغل خیاط. خیاطی. دوخت. (ناظم الاطباء). خیاطت. جامه دوزی. حوص. خیط. (از منتهی الارب). درزنگری. شغل درزی. و نیز محتمل است که صورت دگرگون شدۀ درزنگری باشد. رجوع به درزنگری شود. (یادداشت لغتنامه) : از پس آدم نخستین کسی که قلم بر کاغذ نهاد او بود و دبیری و درزیگری دانست کردن و نخستین کسی که جامه دوخت و درزیگری نهاد وی بود (ادریس) . (ترجمه طبری بلعمی). - درزیگری کردن، دوختن. خیاطی کردن. (ناظم الاطباء). خیاطت
شغل خیاط. خیاطی. دوخت. (ناظم الاطباء). خیاطت. جامه دوزی. حَوْص. خیط. (از منتهی الارب). درزنگری. شغل درزی. و نیز محتمل است که صورت دگرگون شدۀ درزنگری باشد. رجوع به درزنگری شود. (یادداشت لغتنامه) : از پس آدم نخستین کسی که قلم بر کاغذ نهاد او بود و دبیری و درزیگری دانست کردن و نخستین کسی که جامه دوخت و درزیگری نهاد وی بود (ادریس) . (ترجمه طبری بلعمی). - درزیگری کردن، دوختن. خیاطی کردن. (ناظم الاطباء). خیاطت
دری گو. دری گوینده. گوینده به زبان دری. کسی که به زبان دری تکلم کند. متکلم به دری. که به دری سخن گوید. شاعری که به زبان دری شعر سراید. و رجوع به دری شود
دری گو. دری گوینده. گوینده به زبان دری. کسی که به زبان دری تکلم کند. متکلم به دری. که به دری سخن گوید. شاعری که به زبان دری شعر سراید. و رجوع به دری شود
حرف یاوه و مفت و مزخرف و بی ربط. (فرهنگ لغات عامیانه). هذیان. چرند و پرند. سخن بیهوده. لاطائل. (یادداشت مرحوم دهخدا). سخن بی سروته. - دری وری گفتن، پرت و پلا گفتن. ول گفتن. پرت گفتن. مغالطه کردن. جواب ناموافق با سؤال دادن
حرف یاوه و مفت و مزخرف و بی ربط. (فرهنگ لغات عامیانه). هذیان. چرند و پرند. سخن بیهوده. لاطائل. (یادداشت مرحوم دهخدا). سخن بی سروته. - دری وری گفتن، پرت و پلا گفتن. ول گفتن. پرت گفتن. مغالطه کردن. جواب ناموافق با سؤال دادن
دریافته شده. مأخوذ. گرفته شده. دریافت شده، آنچه تاجر از دیگران می گیرد و به حساب خود میبرد. (لغات فرهنگستان). مقابل پرداختی: وجه دریافتی من فلان مبلغ است
دریافته شده. مأخوذ. گرفته شده. دریافت شده، آنچه تاجر از دیگران می گیرد و به حساب خود میبرد. (لغات فرهنگستان). مقابل پرداختی: وجه دریافتی من فلان مبلغ است
آنکه در کشتی ها کارکند مانند ناخدا و جاشو و غیره. (یادداشت مرحوم دهخدا). دریانورد. ملاح: در این دریا بر راه بحرین تا قیس دو کوه نهفته است آن را عویر و کسیر خوانند کشتی را از آن خوف عظیم بود اما دریاورزان آن موضعرا شناسند و از آن احتراز نمایند. (نزههالقلوب ص 234 چ اروپا). چون دریاورزان آن مرغ را (فنون را) ببینند بر آنکه دریا ساکن خواهد بود شادیها کنند. (نزهه القلوب). دریاورزان آن را (دلفین را) مبارک دانند. (نزههالقلوب). نون به مرتبه ای بزرگ باشد که دریاورزان گویند طولش از یک دو فرسنگ می گذرد. (نزهه القلوب). دریاورزان آن را ببینند پوست هم جنس آن برکشتی بندند زخم او بر آن پوست مؤثر نباشد. (نزهه القلوب) .دریاورزان چون او را ببینند اکوی حیض از کشتی درآویزند تا برمد و کشتی را آسیب نرساند. (نزههالقلوب)
آنکه در کشتی ها کارکند مانند ناخدا و جاشو و غیره. (یادداشت مرحوم دهخدا). دریانورد. ملاح: در این دریا بر راه بحرین تا قیس دو کوه نهفته است آن را عویر و کسیر خوانند کشتی را از آن خوف عظیم بود اما دریاورزان آن موضعرا شناسند و از آن احتراز نمایند. (نزههالقلوب ص 234 چ اروپا). چون دریاورزان آن مرغ را (فنون را) ببینند بر آنکه دریا ساکن خواهد بود شادیها کنند. (نزهه القلوب). دریاورزان آن را (دلفین را) مبارک دانند. (نزههالقلوب). نون به مرتبه ای بزرگ باشد که دریاورزان گویند طولش از یک دو فرسنگ می گذرد. (نزهه القلوب). دریاورزان آن را ببینند پوست هم جنس آن برکشتی بندند زخم او بر آن پوست مؤثر نباشد. (نزهه القلوب) .دریاورزان چون او را ببینند اکوی حیض از کشتی درآویزند تا برمد و کشتی را آسیب نرساند. (نزههالقلوب)
مرکب از داغ ترکی، بمعنی کوه +ستان، نام خطه ای از قفقازیه واقع در شمال شرقی سلسله کوههای قفقاز و میان کوههای مذکور و دریای خزر بین 41 درجه و 15 دقیقه و 43 درجه و 22 دقیقه عرض شمالی و 42 درجه و 57 دقیقه و 46 درجه و 8 دقیقه طول شرقی و در ساحل چپ دریای خزر ممتدست، از جانب شمال به ایالت ترک و از جهت غربی به ایالت تفلیس و خطۀ گرجستان و از جنوب به ایالت بادکوبه و یلیزا و توپول و از شرق بدریای مازندران محدود میباشد. مساحت آن 29840هزار گز مربع است. داغستان ناحیتی است کوهستانی و نام آن نیز مبین همین مطلب است و از نواحی آن دربند، دمیرخان، شوارا، غونیت، قاضی قوموق، آندی، آوار، قایتاق، تباسران، دارغو، کورین سالور را میتوان نام برد. مردم داغستان از نژاد لزگی باشند، قومی تندرست و درشت چشم و زنانشان با گیسوهای بلند. دارای استعداد و هوش بسیار و زیرکی بیحد، آزاده و دلیر. موقعیت جغرافیایی آنجا ایجاب میکرده است که هیچگاه بواقعی اطاعت امراء و پادشاهان حاکم بر آن ناحیه را گردن ننهند. جنگهای شاهان صفویه و نادرشاه و آقامحمدخان در این ناحیه و دیگر سلاطین از ازمنۀ قدیم، بر این معنی گواهی صادق است. (از قاموس الاعلام ترکی). در تاریخی از داغستان مضبوط در کتاب خانه ملی ایران شرح زیر آمده است: داغستان بین چهل ودو تا چهل وچهار درجه عرض شمالی و شصت وسه تا شصت وشش درجه طول شرقی قرار دارد بحدود زیر: شرق: دریای خزر. شمال: رود ترک. غرب: املاک چرکسان و ادسا. جنوب غربی: گرجستان. جنوب شرقی: شروان. قسمتی از شمال شرقی آن بحسن مکانت معروف و بخصوص در سواحل دریا و رود ترک بر اثر وفور آب بسیار قابل زراعت است. قسمتی دیگر از شمال شرقی آن اگرچه حاصلخیز است ولی بواسطه بودن جبال صعب زندگی سخت و پرمشقت است. مسعودی داغستان را به سال 342 هجری قمری مرکب از سه ناحیه می آورد بدینقرار: اول: قیطاق که از دربند بطرف شمال واقع و حاکم نشینش سمندر یعنی ترخواست میگویند نوشیروان آنرا بنا کرد و بعد پایتخت خاقان خزر شد و چون سلمان بن ربیعه آنرا بگرفت خاقان پایتخت خود را به اتل برد. اهالی سمندر خزری و تعدادی مسلمان و یهودی بدانجا سا کنند. ابن حوقل میگوید طایفۀ روس در 358 هجری قمری سمندر را گرفت و عمارت و باغهای کثیر و آبادآنجا را ویران کرد. دوم: سریر که در جانب شمال غربی و به سه منزلی دربند قرار دارد شاه آنرا فیلان شاه میگویند که بر دین نصاری است. قول بعضی در تسمیۀ این شهر به سریر آن است که یزدجرد ساسانی چون از اعراب مغلوب شد تخت خود را بوسیله یکی از اولاد بهرام چوبین بکوه فتح یعنی قفقاز فرستاد و او آن تخت را بملکی که حالا سریر میگویند قرار داد. بعضی دیگر چون حکیم نظامی این ناحیه را سریر ازآن جهت میگویند که تخت کیخسرو در آنجا بغاری بوده است. و عقیدت گروه سوم بر آن است که شاه این ناحیه برکرسی زرین می نشیند. نزدیک سریر ملک رزه گران است که حالا کوسه چی مینامند. سوم: کوهستان قموق است که بر جانب شمالی سریر و غربی قیطاق قرار دارد مردم آنجا بر دین نصاری اند و ایشان را پادشاه نیست و از آنجا بملک ’الان’ میروند. (از تاریخ داغستان نسخۀ خطی کتاب خانه ملی بشماره 2368). این ناحیه امروز در تصرف دولت روسیه است و یکی از جمهوریهای اتحاد جماهیر شوروی و دارای نهصدوسی هزار سکنه است. مرکزآن دربند و شهر مهم آن مخاچ قلعه (پترفسک) است
مرکب از داغ ترکی، بمعنی کوه +ستان، نام خطه ای از قفقازیه واقع در شمال شرقی سلسله کوههای قفقاز و میان کوههای مذکور و دریای خزر بین 41 درجه و 15 دقیقه و 43 درجه و 22 دقیقه عرض شمالی و 42 درجه و 57 دقیقه و 46 درجه و 8 دقیقه طول شرقی و در ساحل چپ دریای خزر ممتدست، از جانب شمال به ایالت ترک و از جهت غربی به ایالت تفلیس و خطۀ گرجستان و از جنوب به ایالت بادکوبه و یلیزا و توپول و از شرق بدریای مازندران محدود میباشد. مساحت آن 29840هزار گز مربع است. داغستان ناحیتی است کوهستانی و نام آن نیز مبین همین مطلب است و از نواحی آن دربند، دمیرخان، شوارا، غونیت، قاضی قوموق، آندی، آوار، قایتاق، تباسران، دارغو، کورین سالور را میتوان نام برد. مردم داغستان از نژاد لزگی باشند، قومی تندرست و درشت چشم و زنانشان با گیسوهای بلند. دارای استعداد و هوش بسیار و زیرکی بیحد، آزاده و دلیر. موقعیت جغرافیایی آنجا ایجاب میکرده است که هیچگاه بواقعی اطاعت امراء و پادشاهان حاکم بر آن ناحیه را گردن ننهند. جنگهای شاهان صفویه و نادرشاه و آقامحمدخان در این ناحیه و دیگر سلاطین از ازمنۀ قدیم، بر این معنی گواهی صادق است. (از قاموس الاعلام ترکی). در تاریخی از داغستان مضبوط در کتاب خانه ملی ایران شرح زیر آمده است: داغستان بین چهل ودو تا چهل وچهار درجه عرض شمالی و شصت وسه تا شصت وشش درجه طول شرقی قرار دارد بحدود زیر: شرق: دریای خزر. شمال: رود ترک. غرب: املاک چرکسان و ادسا. جنوب غربی: گرجستان. جنوب شرقی: شروان. قسمتی از شمال شرقی آن بحسن مکانت معروف و بخصوص در سواحل دریا و رود ترک بر اثر وفور آب بسیار قابل زراعت است. قسمتی دیگر از شمال شرقی آن اگرچه حاصلخیز است ولی بواسطه بودن جبال صعب زندگی سخت و پرمشقت است. مسعودی داغستان را به سال 342 هجری قمری مرکب از سه ناحیه می آورد بدینقرار: اول: قیطاق که از دربند بطرف شمال واقع و حاکم نشینش سمندر یعنی ترخواست میگویند نوشیروان آنرا بنا کرد و بعد پایتخت خاقان خزر شد و چون سلمان بن ربیعه آنرا بگرفت خاقان پایتخت خود را به اتل برد. اهالی سمندر خزری و تعدادی مسلمان و یهودی بدانجا سا کنند. ابن حوقل میگوید طایفۀ روس در 358 هجری قمری سمندر را گرفت و عمارت و باغهای کثیر و آبادآنجا را ویران کرد. دوم: سریر که در جانب شمال غربی و به سه منزلی دربند قرار دارد شاه آنرا فیلان شاه میگویند که بر دین نصاری است. قول بعضی در تسمیۀ این شهر به سریر آن است که یزدجرد ساسانی چون از اعراب مغلوب شد تخت خود را بوسیله یکی از اولاد بهرام چوبین بکوه فتح یعنی قفقاز فرستاد و او آن تخت را بملکی که حالا سریر میگویند قرار داد. بعضی دیگر چون حکیم نظامی این ناحیه را سریر ازآن جهت میگویند که تخت کیخسرو در آنجا بغاری بوده است. و عقیدت گروه سوم بر آن است که شاه این ناحیه برکرسی زرین می نشیند. نزدیک سریر ملک رزه گران است که حالا کوسه چی مینامند. سوم: کوهستان قموق است که بر جانب شمالی سریر و غربی قیطاق قرار دارد مردم آنجا بر دین نصاری اند و ایشان را پادشاه نیست و از آنجا بملک ’الان’ میروند. (از تاریخ داغستان نسخۀ خطی کتاب خانه ملی بشماره 2368). این ناحیه امروز در تصرف دولت روسیه است و یکی از جمهوریهای اتحاد جماهیر شوروی و دارای نهصدوسی هزار سکنه است. مرکزآن دربند و شهر مهم آن مخاچ قلعه (پترفسک) است
چگونگی و صفت و حالت دریادل. جوانمردی. سخاوت. بخشندگی. کرم. جود. بخشش: ز دریادلی شاه دریاشکوه نوازش بسی کرد با آن گروه. نظامی. آب رخ مرد ز دریادلیست حاصل درویش ز بی حاصلی است. خواجو. ، دلیری. شجاعت: و صیت حدیث دریادلی و زبردستی ایشان بر روی زمین منتشر. (ترجمه محاسن اصفهان آوی ص 31) ، کنایه از پاکی با استقلال مزاج و صبر در شداید. (از لغت محلی شوشتر خطی)
چگونگی و صفت و حالت دریادل. جوانمردی. سخاوت. بخشندگی. کرم. جود. بخشش: ز دریادلی شاه دریاشکوه نوازش بسی کرد با آن گروه. نظامی. آب رخ مرد ز دریادلیست حاصل درویش ز بی حاصلی است. خواجو. ، دلیری. شجاعت: و صیت حدیث دریادلی و زبردستی ایشان بر روی زمین منتشر. (ترجمه محاسن اصفهان آوی ص 31) ، کنایه از پاکی با استقلال مزاج و صبر در شداید. (از لغت محلی شوشتر خطی)
کار دریازن. عمل دریازنان یعنی دزدان دریائی. (یادداشت مرحوم دهخدا). نوردی مسلحانه در دریاهای آزاد (نظیر راهزنی مسلحانه در خشکی). دریازنان (دزدان دریائی) تحت حمایت هیچ کشوری نباشند و به کشتی های همه ملل دستبرد می زنند. دریازنی از ایام بسیار قدیم سابقه داشته است، کشتی های تجارتی فنیقی ها و یونانیان دستخوش دریازنان بودند، در قرن اول قبل از میلاد فعالیت آنان و دستبردشان به کشتی ای حامل آذوقه چندان شدید بود که چیزی نمانده بودکه رم دچار قحطی شود. یومیسیوس دریازنی را از مدیترانه برانداخت ولی بعد از ضعف امپراطوری روم دریازنی از نو باب شد و تا ایام اخیر ادامه داشت. وایکینگها تجارت در دریای بالتیک و دریای مانش را تهدید می کردند. دریازنان مسلمان در مدیترانۀ غربی فراوان بودند و حتی ونیزیها که بظاهر امنیت مدیترانۀ غربی را در دست داشتند از دستبرد به کشتیهای شهرهای رقیب دریغ نمی کردند. قسمت عمده ای از معاش ممالک بربر از طریق دریازنی حاصل میشد. پس از افتتاح راههای جدید تجارتی در دورۀ رنسانس، صادرات فلزات قیمتی از مستعمرات اسپانیا، تجارت امتعۀ گرانبهای مشرق زمین و داد و ستد برده، دریازنی را حرفه ای پردرآمد کرد چون در این دوره قوانین دریائی تنظیم و تدوین نشده بود و نیز بسیب رقابت سایر دولتهای مقتدر اروپائی بر سر مستعمرات، هر کشوری دریازنانی را که بنفع آنها به کشتی های کشور رقیب حمله میکردند تشویق می نمودند. در قرن 17 و 18 میلادی دریازنان انگلیسی سواحل اسپانیا و جهازات اسپانیائی حامل امتعۀ نفیس آن سرزمین را تاراج میکردند ودر مراجعت به انگلستان غنائم را با شاه تقسیم میکردند و مشمول عفو میشدند. با پیدا شدن و قوت گرفتن ناوگان ممالک مختلف دریازنی انحطاط یافت. از سال 1803 میلادی کشورهای متحدۀ آمریکا در صدد استیصال دریازنان طرابلس برآمد. در سال 1815 و 1816م. کشورهای متحدۀ آمریکا. هلند و بریتانیای کبیر که برای حفظ کشتی های خود و سرنشینان آنها به دریازنان بربر باج میدادند این دریازنان را برانداختند. در 1816 میلادی بریتانیای کبیرو کشورهای متحدۀ آمریکا برضد دریازنان هند غربی دست به عملیات زدند. آخرین پایگاههای دریازنی در امتداد تنگۀ مالاکا در دریای چین بود که در آنجاها هم قدرت دریازنان پس از جنگ تریاک (1839 تا 1842 میلادی) درهم شکست، اگرچه هنوز هم گاهگاه کشتی ها گرفتار دریازنان میشوند. مسألۀ آزاد کردن دریاها از دریازنان از مستمسکهای دولتهای استعماری برای بسط نفوذ خود بوده است و بهترین نمونۀ آن در تاریخ خلیج فارس دیده میشود. دریازنی در خلیج فارس سابقۀ طولانی داشته است و برطبق شواهدی دریازنان در قرن نهم میلادی از سواحل عمان مزاحم کشتی ها بودند. به هرحال در قرن 17 میلادی دریازنان فعالیت داشتند و این کار منحصر به عربها نبوده است و دزدان دریائی انگلیسی شهرت تام داشتند. در 1689م. انگلیسی ها و هلندی ها و فرانسویها در باب همکاری در اخذ تدابیر لازم در بحر احمر و خلیج فارس و آبهای مجاور هند برضد دریازنان توافق کردند ولی درعمل ظاهراً انگلستان مسؤولیت کار را بدست گرفت در عین حال افسران بحریۀ انگلستان دستور داشتند که در کار دریازنان عرب مداخله نکنند! عامل دیگری که از اواخر قرن هیجدهم میلادی اهمیت یافت بسط نفوذ وهابیه بطرف سواحل خلیج فارس و تشویق آنان از دریازنان بود. مراکز عمده دریازنی و برده فروشی شیخ نشین های سواحل عربستان بود. قواسم که از انحطاط نفوذ ایران در خلیج فارس پس از قتل نادر دامنۀ دزدی و دریازنی خود را توسعه داده بودند ناحیه ای را که به سواحل دریازنان معروف شد در دست داشتند و بندربوشهر در معرض تهدید آنان بود در قرن 19 میلادی موضوع دریازنی و برده فروشی مستمسک عملیات بریتانیای کبیر در خلیج فارس و مقابلۀ آن دولت با رقابت های سیاسی روسیه و فرانسه گردید و صدمات بسیار به ایران وارد ساخت و بسیار از حقوق این کشور را ضایعنمود. امروزه دریازنی و نفوذ بیگانگان بر خلیج فارس بکلی از بین رفته است. (از دائره المعارف فارسی)
کار دریازن. عمل دریازنان یعنی دزدان دریائی. (یادداشت مرحوم دهخدا). نوردی مسلحانه در دریاهای آزاد (نظیر راهزنی مسلحانه در خشکی). دریازنان (دزدان دریائی) تحت حمایت هیچ کشوری نباشند و به کشتی های همه ملل دستبرد می زنند. دریازنی از ایام بسیار قدیم سابقه داشته است، کشتی های تجارتی فنیقی ها و یونانیان دستخوش دریازنان بودند، در قرن اول قبل از میلاد فعالیت آنان و دستبردشان به کشتی ای حامل آذوقه چندان شدید بود که چیزی نمانده بودکه رم دچار قحطی شود. یومیسیوس دریازنی را از مدیترانه برانداخت ولی بعد از ضعف امپراطوری روم دریازنی از نو باب شد و تا ایام اخیر ادامه داشت. وایکینگها تجارت در دریای بالتیک و دریای مانش را تهدید می کردند. دریازنان مسلمان در مدیترانۀ غربی فراوان بودند و حتی ونیزیها که بظاهر امنیت مدیترانۀ غربی را در دست داشتند از دستبرد به کشتیهای شهرهای رقیب دریغ نمی کردند. قسمت عمده ای از معاش ممالک بربر از طریق دریازنی حاصل میشد. پس از افتتاح راههای جدید تجارتی در دورۀ رنسانس، صادرات فلزات قیمتی از مستعمرات اسپانیا، تجارت امتعۀ گرانبهای مشرق زمین و داد و ستد برده، دریازنی را حرفه ای پردرآمد کرد چون در این دوره قوانین دریائی تنظیم و تدوین نشده بود و نیز بسیب رقابت سایر دولتهای مقتدر اروپائی بر سر مستعمرات، هر کشوری دریازنانی را که بنفع آنها به کشتی های کشور رقیب حمله میکردند تشویق می نمودند. در قرن 17 و 18 میلادی دریازنان انگلیسی سواحل اسپانیا و جهازات اسپانیائی حامل امتعۀ نفیس آن سرزمین را تاراج میکردند ودر مراجعت به انگلستان غنائم را با شاه تقسیم میکردند و مشمول عفو میشدند. با پیدا شدن و قوت گرفتن ناوگان ممالک مختلف دریازنی انحطاط یافت. از سال 1803 میلادی کشورهای متحدۀ آمریکا در صدد استیصال دریازنان طرابلس برآمد. در سال 1815 و 1816م. کشورهای متحدۀ آمریکا. هلند و بریتانیای کبیر که برای حفظ کشتی های خود و سرنشینان آنها به دریازنان بربر باج میدادند این دریازنان را برانداختند. در 1816 میلادی بریتانیای کبیرو کشورهای متحدۀ آمریکا برضد دریازنان هند غربی دست به عملیات زدند. آخرین پایگاههای دریازنی در امتداد تنگۀ مالاکا در دریای چین بود که در آنجاها هم قدرت دریازنان پس از جنگ تریاک (1839 تا 1842 میلادی) درهم شکست، اگرچه هنوز هم گاهگاه کشتی ها گرفتار دریازنان میشوند. مسألۀ آزاد کردن دریاها از دریازنان از مستمسکهای دولتهای استعماری برای بسط نفوذ خود بوده است و بهترین نمونۀ آن در تاریخ خلیج فارس دیده میشود. دریازنی در خلیج فارس سابقۀ طولانی داشته است و برطبق شواهدی دریازنان در قرن نهم میلادی از سواحل عمان مزاحم کشتی ها بودند. به هرحال در قرن 17 میلادی دریازنان فعالیت داشتند و این کار منحصر به عربها نبوده است و دزدان دریائی انگلیسی شهرت تام داشتند. در 1689م. انگلیسی ها و هلندی ها و فرانسویها در باب همکاری در اخذ تدابیر لازم در بحر احمر و خلیج فارس و آبهای مجاور هند برضد دریازنان توافق کردند ولی درعمل ظاهراً انگلستان مسؤولیت کار را بدست گرفت در عین حال افسران بحریۀ انگلستان دستور داشتند که در کار دریازنان عرب مداخله نکنند! عامل دیگری که از اواخر قرن هیجدهم میلادی اهمیت یافت بسط نفوذ وهابیه بطرف سواحل خلیج فارس و تشویق آنان از دریازنان بود. مراکز عمده دریازنی و برده فروشی شیخ نشین های سواحل عربستان بود. قواسم که از انحطاط نفوذ ایران در خلیج فارس پس از قتل نادر دامنۀ دزدی و دریازنی خود را توسعه داده بودند ناحیه ای را که به سواحل دریازنان معروف شد در دست داشتند و بندربوشهر در معرض تهدید آنان بود در قرن 19 میلادی موضوع دریازنی و برده فروشی مستمسک عملیات بریتانیای کبیر در خلیج فارس و مقابلۀ آن دولت با رقابت های سیاسی روسیه و فرانسه گردید و صدمات بسیار به ایران وارد ساخت و بسیار از حقوق این کشور را ضایعنمود. امروزه دریازنی و نفوذ بیگانگان بر خلیج فارس بکلی از بین رفته است. (از دائره المعارف فارسی)
دریغگو. دریغگوینده. سوکوار. افسوس گوی. دریغگوی. اداکننده لفظ دریغ در مقام تحسر و تأسف بر چیزی از دست رفته، نوحه سرای. (یادداشت مرحوم دهخدا). مرثیه سرای: همی گفتم که خاقانی دریغاگوی من باشد دریغا من شدم آخر دریغاگوی خاقانی. نظامی (از یادداشت مرحوم دهخدا)
دریغگو. دریغگوینده. سوکوار. افسوس گوی. دریغگوی. اداکننده لفظ دریغ در مقام تحسر و تأسف بر چیزی از دست رفته، نوحه سرای. (یادداشت مرحوم دهخدا). مرثیه سرای: همی گفتم که خاقانی دریغاگوی من باشد دریغا من شدم آخر دریغاگوی خاقانی. نظامی (از یادداشت مرحوم دهخدا)
اگر به خواب بیند که در خواب درودگری می کرد، دلیل است مردم را نیکوخواه و مصلح است، ولکن صحبت او با مردمان به نفاق است و بعضی را نصیحت نکند و به طریقی معالجه خود را به ایشان نماید، زیرا که اصل چوب به خواب، نفاق است. محمد بن سیرین تراشیدن و بریدن و راست کردن چوب تعلیم نیکو است، لکن فعل نفاق با وی است. درودگر در خواب، مردی است که مردمان را ادب و فرهنگ آموزد و مصلح کارهای مردم است در راه دین و نفاق از ایشان زایل کند و چوب در خواب مرد مانند، که از ایشان فساد و نفاق است. و درودگر را کار راست کردن چیزها است، از این سبب درودگر در خواب معلم است، که کودکان جاهل و نادان را دانش و فرهنگ آموزد و راه دین نماید.
اگر به خواب بیند که در خواب درودگری می کرد، دلیل است مردم را نیکوخواه و مصلح است، ولکن صحبت او با مردمان به نفاق است و بعضی را نصیحت نکند و به طریقی معالجه خود را به ایشان نماید، زیرا که اصل چوب به خواب، نفاق است. محمد بن سیرین تراشیدن و بریدن و راست کردن چوب تعلیم نیکو است، لکن فعل نفاق با وی است. درودگر در خواب، مردی است که مردمان را ادب و فرهنگ آموزد و مصلح کارهای مردم است در راه دین و نفاق از ایشان زایل کند و چوب در خواب مرد مانند، که از ایشان فساد و نفاق است. و درودگر را کار راست کردن چیزها است، از این سبب درودگر در خواب معلم است، که کودکان جاهل و نادان را دانش و فرهنگ آموزد و راه دین نماید.