- درگوشی
- زیر گوشی، بیخ گوشی
معنی درگوشی - جستجوی لغت در جدول جو
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
پچ پچ کردن زیر گوشی
منسوب به خرگوش خواب خرگوشی
سخن گفتن به صورت آهسته، درگوشی
سرگوشی کردن: آهسته و بیخ گوش با کسی سخن گفتن
سرگوشی کردن: آهسته و بیخ گوش با کسی سخن گفتن
گوشوری که بگردن رسد: شنف ورگوشی (السامی)
نزاع، منازعه
وفات، فوت شدن
آنتروپی
تبدیل، تغییر، تحول، تغییرات
آذان الارنب
جمع درویش
فقر تهی دستی افلاس مقابل توانگری مالداری، زهد گوشه نشینی، عرفان قلندری تصوف
خوشحالی شادمانی سرور، رضایت، مژدگانی خلعت تشریف
وراجی، اکثار
کلاهی که دو گوش داشته باشد از دو طرف، سبو و کوزه ای که دو دسته داشته باشد دو دستی
خرگوش کوچک، بار هنگ
دراز نفسی، پرچانگی
پر حرفی روده درازی پر چانگی وراجی
پارچه ای باریک که نظامیان بر دوش جامه دوزند و روی آن درجه نظامی را نصب کنند
خوشحالی، سرور، سرمستی
تهیدستی، فقر، گوشه نشینی، تصوف
درگذشتن، کنایه از مرگ، مردن، وفات
پرحرفی، زیاد حرف زدن، بسیار سخن گفتن
سیلی، ضربه ای با کف دست و انگشتان به صورت کسی، چک، کشیده، لت، تپانچه، کاز، سرچنگ، صفعه
بدرفتاری، بدخویی کردن با مردم، بدکاری، بدکرداری، بدروشی
گلی با برگ های بزرگ و پهن شبیه گوش خرگوش و پرزهایی مانند پرز ماهوت و گل هایی زرد رنگ و گلبرگ هایی سست، گل ماهوتی، ماهور، گل ماهور
منسوب به شهر طوطوشی از مردم طرطوشه
از یاد رفتگی نسیان مقابل یاد ذکر یا بباد فراموشی دادن 0 کاملا از یاد بردن
((خَ شَ))
فرهنگ فارسی معین
بارهنگ، گیاهی با ساقه های نازک وبرگ های بیضی شکل، بلندیش تا نیم سانتی متر می رسد، دانه های ریز و لعاب دار دارد که خاصیت نرم کننده و ملین دارد، بارتنگ، چرغول
فقر، تهیدستی، گوشه نشینی، تصوف، عرفان
تورفتگی در یک دیوار از کف زمین تا بلندی قد انسان به صورت اشکاف یا دولابچه بدون در
پاگون، پارچه باریکی روی شانه لباس های نظامی برای نصب درجه
نوار پارچه ای باریکی که روی دوش لباس نظامیان دوخته می شود برای تعیین درجۀ آنان، پاگون