معنی درگوشی درگوشی (دَ) منسوب به درگوش. بیخ گوشی. زیرگوشی، سخنی که آهسته و به نرمی، نزدیک گوش کسی گفته شود. پیچ پیچ. پچ پچ. - درگوشی گفتن، نجوی کردن. (یادداشت مرحوم دهخدا) لغت نامه دهخدا