جدول جو
جدول جو

معنی درماندگی - جستجوی لغت در جدول جو

درماندگی
اضطرار، عجز
تصویری از درماندگی
تصویر درماندگی
فرهنگ واژه فارسی سره
درماندگی
بیچارگی، واماندگی
تصویری از درماندگی
تصویر درماندگی
فرهنگ لغت هوشیار
درماندگی
بیچارگی، ناتوانی، عجز، تنگ دستی
تصویری از درماندگی
تصویر درماندگی
فرهنگ فارسی عمید
درماندگی
((دَ دِ))
بیچارگی، ناتوانی
تصویری از درماندگی
تصویر درماندگی
فرهنگ فارسی معین

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از دیرماندگی
تصویر دیرماندگی
پیری، کهنگی و فرسودگی
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از ورماندگی
تصویر ورماندگی
درد شکم و روده و احشا
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ورماندگی
تصویر ورماندگی
((وَ دِ یا دَ))
درد شکم و روده و احشاء
فرهنگ فارسی معین
تصویری از دریابندگی
تصویر دریابندگی
دریافت، فهم، ادراک
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از درخشندگی
تصویر درخشندگی
تابندگی پرتو افکنی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از دل ماندگی
تصویر دل ماندگی
غمگینی اندوهناکی، ملالت، آزردگی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از واماندگی
تصویر واماندگی
بازماندگی، عقب افتادگی
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از فرماندهی
تصویر فرماندهی
شغل و عمل فرمانده، حکومت
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از فروماندگی
تصویر فروماندگی
درماندگی، بیچارگی، ناتوانی
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از درخشندگی
تصویر درخشندگی
درخشان بودن، فروغ و روشنایی داشتن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از گرمازدگی
تصویر گرمازدگی
عارضۀ ناشی از گرمای شدید که سبب ضعف، سرگیجه، حالت تهوع و تندی نبض می شود
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از سرمازدگی
تصویر سرمازدگی
آفتی که از سرمای سخت به گیاه ها و درختان یا میوۀ آن ها برسد، در پزشکی آسیبی که به واسطۀ سرمای شدید در بعضی از اعضای بدن پیدا شود و شبیه سوختگی است
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از فرماندهی
تصویر فرماندهی
عمل و شغل فرمانده حکومت امارت امیری، ریاست واحدی از سربازان
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از فروماندگی
تصویر فروماندگی
درماندگی، بیچارگی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از گرمازدگی
تصویر گرمازدگی
بیمار شدن بر اثر حرارت بسیار
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از واماندگی
تصویر واماندگی
خستگی فرسودگی، عقب ماندگی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از درخشندگی
تصویر درخشندگی
((دَ یا دِ رَ شَ دِ))
تابندگی، پرتوافکنی
فرهنگ فارسی معین
تصویری از فروماندگی
تصویر فروماندگی
((~. دِ))
بیچارگی، ناتوانی، درنگ
فرهنگ فارسی معین
تصویری از واماندگی
تصویر واماندگی
((دِ))
فرسودگی، خستگی، عقب ماندگی
فرهنگ فارسی معین
تصویری از درخشندگی
تصویر درخشندگی
Brilliance, Luminosity, Luster
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از دریازدگی
تصویر دریازدگی
Seasickness
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از فرماندهی
تصویر فرماندهی
Captainship, Commandership
دیکشنری فارسی به انگلیسی
блеск , яркость
دیکشنری فارسی به روسی
морская болезнь
دیکشنری فارسی به روسی
капитанство , командование
دیکشنری فارسی به روسی
Brillanz, Helligkeit, Glanz
دیکشنری فارسی به آلمانی
блиск , яскравість
دیکشنری فارسی به اوکراینی