جدول جو
جدول جو

معنی واماندگی

واماندگی((دِ))
فرسودگی، خستگی، عقب ماندگی
تصویری از واماندگی
تصویر واماندگی
فرهنگ فارسی معین

واژه‌های مرتبط با واماندگی

واماندگی

واماندگی
بازماندگی. حالت آن چیزی که بازمانده و گشاده باشد. (ناظم الاطباء) :
واماندگی اندر پس دیوار طبیعت
حیف است و دریغا که در صلح بهشتیم.
سعدی.
، خستگی. کوفتگی. بی رمقی و بی حالی. حالت وامانده. رجوع به وامانده شود. عجز. عَی ّ. (یادداشت مرحوم دهخدا). درماندگی
لغت نامه دهخدا

ورماندگی

ورماندگی
درد شکم و اوجاع روده و احشاء. (ناظم الاطباء) (برهان) (آنندراج)
لغت نامه دهخدا