معنی گرمازدگی - فرهنگ فارسی عمید
معنی گرمازدگی
گرمازدگی
عارضۀ ناشی از گرمای شدید که سبب ضعف، سرگیجه، حالت تهوع و تندی نبض می شود
تصویر گرمازدگی
فرهنگ فارسی عمید
واژههای مرتبط با گرمازدگی
گرمازدگی
گرمازدگی
گرمائی شدن. بیمار شدن بر اثر حرارت بسیار. رجوع به گرمائی شدن شود: و باز استاد ما گفتی خمار بنشاند و گرمازدگی را نیک بود (یعنی فقاع و شلماب) و دیگر نفعتی نیست از او. (هدایهالمتعلمین ربیع بن احمدالاخوینی)
لغت نامه دهخدا
سرمازدگی
سرمازدگی
آفتی که از سرمای سخت به گیاه ها و درختان یا میوۀ آن ها برسد، در پزشکی آسیبی که به واسطۀ سرمای شدید در بعضی از اعضای بدن پیدا شود و شبیه سوختگی است
فرهنگ فارسی عمید
سرمازدگی
سرمازدگی
حالت سرمازده، آفتی که بسبب سرمای شدید به درختان و میوه های آنها رسد، آسیبی که بعلت سرمای سخت در برخی از اعضای بدن ایجاد شود. (فرهنگ فارسی معین)
لغت نامه دهخدا
سرما زدگی
سرما زدگی
حالت سرما زده، آفتی که به سبب سرمای شدید به درختان و میوه های آنها رسد، آسیبی که به علت سرمای سخت در برخی از اعضای بدن ایجاد میشود
فرهنگ لغت هوشیار
جدول جو جستجوی پیشرفته در مجموعه فرهنگ لغت، دیکشنری و دایره المعارف گوناگون
© 2025 | تمامی خدمات جدول جو رایگان است.