کنایه از شخصی است که مرتکب کارهایی شود که زیاده بر حالت و مرتبۀ او باشد، و متکلم به سخنان لاف و گزاف گردد. (برهان) (انجمن آرا) (آنندراج) : درازکار بودگر به کسوت کملی به تاج و تخت کند میل رای پیر و گدای. رضی الدین (از آنندراج)
کنایه از شخصی است که مرتکب کارهایی شود که زیاده بر حالت و مرتبۀ او باشد، و متکلم به سخنان لاف و گزاف گردد. (برهان) (انجمن آرا) (آنندراج) : درازکار بودگر به کسوت کملی به تاج و تخت کند میل رای پیر و گدای. رضی الدین (از آنندراج)
آنچه در را باید، از لولا و چکش و چفت و رزه و گل میخ و غیره. (یادداشت مرحوم دهخدا). آلات و ادوات در: پس دری کردم از سنگ و درافزاری که بدو آهن هندی نکند کاری. منوچهری
آنچه در را باید، از لولا و چکش و چفت و رزه و گل میخ و غیره. (یادداشت مرحوم دهخدا). آلات و ادوات در: پس دری کردم از سنگ و درافزاری که بدو آهن هندی نکند کاری. منوچهری
آنکه عمر طولانی داشته باشد. آنکه یا آنچه عمری طولانی کرده باشد. معمّر. (یادداشت مرحوم دهخدا) : نیز شک نیست که مزاج مردم درازعمر و ترکیب او و قوتهای او قویتر باشد. (ذخیرۀ خوارزمشاهی). آنچه مردمان می گویند که بعض مردمان درازعمر را سدیگر باره دندان برمی آید... عجب نیست. (ذخیرۀ خوارزمشاهی). برغم انف اعادی درازعمر بمان که دزد دوست ندارد که پاسبان ماند. سعدی. درخت چنار درختی مبارک است و درازعمر. (فلاحت نامه)
آنکه عمر طولانی داشته باشد. آنکه یا آنچه عمری طولانی کرده باشد. مُعَمَّر. (یادداشت مرحوم دهخدا) : نیز شک نیست که مزاج مردم درازعمر و ترکیب او و قوتهای او قویتر باشد. (ذخیرۀ خوارزمشاهی). آنچه مردمان می گویند که بعض مردمان درازعمر را سدیگر باره دندان برمی آید... عجب نیست. (ذخیرۀ خوارزمشاهی). برغم انف اعادی درازعمر بمان که دزد دوست ندارد که پاسبان ماند. سعدی. درخت چنار درختی مبارک است و درازعمر. (فلاحت نامه)
مرکز بلوک بابل کنار، در ناحیۀ بارفروش. (جغرافیای سیاسی کیهان). دهی است از دهستان نوکندکا، بخش مرکزی شهرستان شاهی، واقع در 23/5هزارگزی جنوب باختری شاهی، و در انتهای راه فرعی بابل به بابل کنار با 1700 تن سکنه. آب آن از رود خانه بابل و چشمه تأمین می شود، و محصول آن برنج، نیشکر، ابریشم، غلات، کتان و صیفی است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 3)
مرکز بلوک بابل کنار، در ناحیۀ بارفروش. (جغرافیای سیاسی کیهان). دهی است از دهستان نوکندکا، بخش مرکزی شهرستان شاهی، واقع در 23/5هزارگزی جنوب باختری شاهی، و در انتهای راه فرعی بابل به بابل کنار با 1700 تن سکنه. آب آن از رود خانه بابل و چشمه تأمین می شود، و محصول آن برنج، نیشکر، ابریشم، غلات، کتان و صیفی است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 3)
درازنا. محل درازی. (از برهان) (از جهانگیری) (از آنندراج). مستطیل. (ناظم الاطباء) ، درازا. طول. (یادداشت مرحوم دهخدا). درازی. مقابل پهنا و عرض: در همدان نامه می آورد که همدان قدیماً بزرگ بوده است، چنانکه سه فرسنگ درازنای آن بوده است. (مجمل التواریخ) ، طول زمانی: درازنای شب از چشم دردمندان پرس نه هرچه پیش تو سهلست سهل پنداری. سعدی. تو چه غم خوری که دوری ز وصال یار ای دل که شبی ندیده باشی به درازنای سالی. سعدی. درازنای زمان را بطول بشکافد بلارک تو اگر بر سر زمان آید. قاضی نور اصفهانی (از جهانگیری). - درازنای داشتن، به درازا کشیدن. به تفصیل انجامیدن جمله بشرح، چنانکه در شهنامه نوشته است، بازگفت و اینجا نوشتن درازنای دارد. (اسکندرنامه نسخۀ سعید نفیسی)
درازنا. محل درازی. (از برهان) (از جهانگیری) (از آنندراج). مستطیل. (ناظم الاطباء) ، درازا. طول. (یادداشت مرحوم دهخدا). درازی. مقابل پهنا و عرض: در همدان نامه می آورد که همدان قدیماً بزرگ بوده است، چنانکه سه فرسنگ درازنای آن بوده است. (مجمل التواریخ) ، طول زمانی: درازنای شب از چشم دردمندان پرس نه هرچه پیش تو سهلست سهل پنداری. سعدی. تو چه غم خوری که دوری ز وصال یار ای دل که شبی ندیده باشی به درازنای سالی. سعدی. درازنای زمان را بطول بشکافد بلارک تو اگر بر سر زمان آید. قاضی نور اصفهانی (از جهانگیری). - درازنای داشتن، به درازا کشیدن. به تفصیل انجامیدن جمله بشرح، چنانکه در شهنامه نوشته است، بازگفت و اینجا نوشتن درازنای دارد. (اسکندرنامه نسخۀ سعید نفیسی)
دهی است از دهستان ایذه بخش ایذۀ شهرستان اهواز، واقع در 57 هزارگزی باختر ایذه. آب آن از چشمه تأمین میشود و محصول آن غلات و راه آن مالرو است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 6)
دهی است از دهستان ایذه بخش ایذۀ شهرستان اهواز، واقع در 57 هزارگزی باختر ایذه. آب آن از چشمه تأمین میشود و محصول آن غلات و راه آن مالرو است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 6)