جدول جو
جدول جو

معنی درازعمر

درازعمر
(دِ عُ)
آنکه عمر طولانی داشته باشد. آنکه یا آنچه عمری طولانی کرده باشد. معمّر. (یادداشت مرحوم دهخدا) : نیز شک نیست که مزاج مردم درازعمر و ترکیب او و قوتهای او قویتر باشد. (ذخیرۀ خوارزمشاهی). آنچه مردمان می گویند که بعض مردمان درازعمر را سدیگر باره دندان برمی آید... عجب نیست. (ذخیرۀ خوارزمشاهی).
برغم انف اعادی درازعمر بمان
که دزد دوست ندارد که پاسبان ماند.
سعدی.
درخت چنار درختی مبارک است و درازعمر. (فلاحت نامه)
لغت نامه دهخدا