- درابنه
- جمع دربان، پارسی تازی گشته دربان ها
معنی درابنه - جستجوی لغت در جدول جو
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
تنبک از ابزارهای خنیا
دلیری بر حرب و بر هر کار
درنده پاره کننده: درانه و دوزان بسر کلک نیابی درانه و دوزان بسر کلک و بنانست (منوچهری)
در خصوص، در مورد، در رابطه، راجع به، درمورد، در باب
جمع ارمنی
در خور پدر مانند پدر منسوب بپدر: (در نهان سوی ما (مسعود) پیغام فرستاد (حاجب) که امروز البته روی گفت نیست... . و ما آن نصیحت پدرانه قبول کردیم) (لیهقی)، همچون پدر مانند پدر: پدرانه سخن گفت
کوچه بن بستی که دارای در و دروازه باشد، معبر تنگ و باریک در کوه، دره، قلعه دژ، کوچه پهن و کوتاه، اسیر محبوس. یا در بند بودن در قید، در صدد بقصد. توضیح باین معنی لازم الاضافه است: ملک اقلیمی بگیرد شاه همچنان در بند اقلیمی دگر. (گلستان) یا در بند چیزی بودن بدان علاقه داشتن
سوراخی که در بام خانه کنند و نردبان بر آن گذاشته بالا روند و به زیر آیند
کوته بالا
گاو کوهه گاو کوهان دار از جانوران
شغل ومنصب دربان
درباب. در خصوص راجع به: من درباره تو مضایقه ندارم. توضیح لازم الاضافه است. در خصوص، ار بابت
آنکه دریابد ادراک کننده، عاقل هوشمند، زیرک
مروارید بزرگ و گرانبها که به تنهایی درون صدف را پر کرده باشد، کنایه از فرزند عزیز
زمان دراز، کهن
ارمنیان
فرانسوی میانزادی زبانزد زمین شناسی
جمع دهقان، از ریشه پارسی دهگانان جمع دهقان دهگانان دهاقین
جمع راهب، هیرسایان
چای تازی
چوب بند چوب بست
ترواش کننده
گاری، کالسکه، دلیجان
پاره کننده، چاک دهنده
گوینده، کسی که سخنی بگوید
دیرین، دیرینه، کهن، زمان دراز
رابطه داشتن، مداومت و مواظبت کردن
زمان چیزی، مدت چیزی، برای مثال درازنای شب از چشم دردمندان پرس / که هرچه پیش تو سهل است سهل پنداری (سعدی۲ - ۵۷۶) ، درازا، درازی، طول
فرعونها، پادشاهان مصر، جمع واژۀ فرعون