جدول جو
جدول جو

معنی دبص - جستجوی لغت در جدول جو

دبص
(تَ عَوْوُ)
زیاد شدن چربی. (ناظم الاطباء) ، درخشان شدن زره. (زوزنی). اما از منابع دیگر تأیید نشد
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از دبر
تصویر دبر
مقعد، مؤخر و عقب چیزی، عقب، پس، پشت
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از دبه
تصویر دبه
ظرف چرمی، فلزی یا پلاستیکی که در آن روغن یا چیز دیگر می ریزند، لورانک
دبه درآوردن: کنایه از نکول کردن، از قرارداد خود سر باز زدن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از دبق
تصویر دبق
سپستان، درختی گرمسیری با برگ های گرد و نوک تیز و گل های سفید خوشه ای و خوش بو، میوۀ این گیاه بیضی شکل، زرد رنگ و دارای شیرۀ لزج و بی مزه است که پس از خشک شدن سیاه رنگ می شود و در طب سنتی برای معالجۀ بیماری های ریوی به کار می رود، مویزک عسلی، سنگ پستان، مویزج عسلی، سگ پستان، دارواش، شیرینک، مویزه، داروش
فرهنگ فارسی عمید
(تَطَبْ بُ)
آمیختن چیزی را. (از منتهی الارب) (از معجم الوسیط) (از متن اللغه) (از تاج العروس) (از اقرب الموارد) ، عمل آوردن و خلط کردن حلوا. (از متن اللغه) ، پختن افروشه. (ناظم الاطباء) ، مردن. (از متن اللغه)
لغت نامه دهخدا
(سِ رَ / رِ)
شاد شدن و نشاط نمودن
لغت نامه دهخدا
مهرۀ کبود باشد که در گردن استر و بر پالان نهند، (فرهنگ اسدی چ اقبال ص 227)
لغت نامه دهخدا
سیاه، دوساب شیره گروه مردم بسیار بارانی آسمان بارانی شیره خرما دوشاب خرما، شیره انگبین
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از دحص
تصویر دحص
کاویدن، خاک انگیختن خاک بلند کردن
فرهنگ لغت هوشیار
تابانی پس از تیرگی، لغزیدن، دندان ریختگی در شتر پس از پیری نرم و تابان، هموار
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از دفص
تصویر دفص
تابانی، نرمی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ربص
تصویر ربص
پیوسیدن (انتظار داشتن)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از نبص
تصویر نبص
تره تازه، سخن گفتن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از دبز
تصویر دبز
کلفتی، ستبری، غلظت
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از خبص
تصویر خبص
آمیختن
فرهنگ لغت هوشیار
پوست باز کردن، خوردن مانه کاچار (اسباب خانه) پارسی است تلخی تلخ مزگی آنکه بتلخی زند: چای دبش، کامل از جاهلهای دبش است
فرهنگ لغت هوشیار
گرفتن با سر انگشتان، شاد مانیدن ریشه نژاد، انبوه مردم شماره بسیار از مردم بزرگ سر، جگر درد، شکمدرد
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از درص
تصویر درص
بچه موش، بچه گربه، بچه خرگوش، بچه خار پشت
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از دبق
تصویر دبق
داروش سپستان از گیاهان، تله چسبی برای پرندگان
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از دبر
تصویر دبر
پس، نشستنگاه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از دبج
تصویر دبج
نگار
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از دبا
تصویر دبا
زه پر موی کدو از گیاهان کدو
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از دبغ
تصویر دبغ
تقویت کردن، نیرومند ساختن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از دبه
تصویر دبه
ظرف چرمی یا فلزی که در آن روغن یا چیز دیگر بریزند
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از دبی
تصویر دبی
رفتار نرم، ملخ، مورچه فرانسوی آبدهی (قریب) زبانزد زمین شناسی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از دبن
تصویر دبن
کنام آغل کاز کازه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از دبل
تصویر دبل
مرگامرگ (طاعون)، تالابه، جویک جوی خرد خر کوچک خر بندری
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از دبه
تصویر دبه
((دَ بِّ))
ظرف روغن، مجازاً بیضه، خایه، (مج) اثاثه، لوازم
دبه و زنبیل گرفتن: کنایه از گدایی کردن، به دست آوردن روزی با زحمت و رنج
فرهنگ فارسی معین
تصویری از دبق
تصویر دبق
((دِ بْ))
سریشم، دانه سبزرنگ سیاهی که بر تنه درختانی مانند امرود جا می گیرد. این دانه پس از خشک شدن، پوستش درهم کشیده و تیره رنگ می شود که در میان آن ماده لزجی وجود دارد. در فارسی، مویزه و مویزک عسلی گویند
فرهنگ فارسی معین
تصویری از دبغ
تصویر دبغ
((دِ))
آن چه با آن پوست را پیرایند
فرهنگ فارسی معین
تصویری از دبش
تصویر دبش
((دِ))
عالی، بسیار خوب، گس، دارای مزه ترش
فرهنگ فارسی معین
تصویری از دبس
تصویر دبس
((دَ بْ یا بِ))
شیره خرما، دوشاب خرما، شیره انگبین
فرهنگ فارسی معین
تصویری از دبز
تصویر دبز
((دَ))
کلفت، درشت، هنگفت (پارچه)
فرهنگ فارسی معین
تصویری از دبر
تصویر دبر
((دُ بُ))
عقب، پشت، جمع ادبار
فرهنگ فارسی معین
تصویری از دبغ
تصویر دبغ
((دَ))
پیراستن پوست، رنگ سبز دادن جامه را
فرهنگ فارسی معین