- داویده
- مدعا
معنی داویده - جستجوی لغت در جدول جو
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
ادعا کردن، دعوی کردن، مدعی شدن، ادعا
درو کرده
سائیده و براده شده و خرد شده
ادعا کردن
بالارفته، بربادرفته، بادبرده
داو خواستن، ادعا کردن، دعوی کردن
دروشده
بیابان، فلات
لمس شده دست مالیده
نمو کرده، بلند شده
ربوده، سرقت شده
بینوایی تهی دستی، گدایی کدیه سوال
بریدن غله و علف از روی زمین درو کردن
آنکه علف و غله را درو کند درو کننده
سسک زیگ از پرندگان
ابدالاباد
عدد اصلی بین یازده و سیزده ده بعلاوه دو اثنا عشر. یا دوازده امام علی ابن ابیطالب و یازده فرزند او که شیعیان اثنی عشری بامامت آنها قایلند. یا دوازده جوسق دوازده برج فلکی دوازده کوشک. یا دوازده مقام دوازده پرده سرود: راست، صفاهان، بوسلیک، عشاق، زیر بزرگ، زبر کوچک، حجاز، عراق، زنگله، حسینی، رهاوی، نوا. (بعضی بجای صفاهان شباب نوشته اند)، یا دوازده میل دوازده برج فلکی
شیر بیرون کشیده (پستان زن گاو و گوسفند و غیره)
چسبیده، ملصق برای مکیدن، وابسته (بدیگری)، لغزیده، معقد لخته شده
پاک شده پاکیزه شده، صیقل یافته، محو شده (غم و مانند آن)
ساییده رنگ سابیده
(سایید ساید خواهد سایید بسا (ی) ساینده ساییده سایش) سودن نرم کردن، بهم مالیدن، سوهان کردن، زدودن صیقل کردن، اره کردن، فرسودن، اندودن مالیدن، گداختن، لمس کردن، تلاقی کردن
سوده کوبیده نرم شده، بهم مالیده، سوهان شده، زدوده شده صیقل شده، اره شده، فرسوده، لندوده مالیده، گداخته مذاب، لمس شده، تلاقی کرده
جویده جاویده
مالک صاحب
خداوند صاحب
کهنه و مستعمل